
در اولین پیشنشست همایش ملی «هنر انقلاب اسلامی» مطرح شد: فقدان ضرورتِ نهاد علم در دانشکده هنر و دولت
نشست «نهاد دانشگاه و هنر انقلاب اسلامی» در تاریخ بیست و ششم اسفندماه ۱۴۰۳برگزار شد.
نشست «نهاد دانشگاه و هنر انقلاب اسلامی» در تاریخ بیست و ششم اسفندماه ۱۴۰۳برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، اولین پیشنشست همایش ملی «هنر انقلاب اسلامی» با موضوع «نهاد دانشگاه و هنر انقلاب اسلامی» از طرف پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با همکاری دبیرخانه همایش، در تاریخ بیست و ششم اسفندماه ۱۴۰۳و در سالن سلمان هراتی حوزۀ هنری برگزار شد. مینو خانی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و محمدعلی روزبهانی، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر، در این نشست به سخنرانی پرداختند.
مینو خانی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، در ابتدا گفت: ما باید به این پرسش پاسخ دهیم که هنرِ انقلاب چه هنری است؟ ما به چه چیزی هنر انقلاب میگوییم؟ و این هنر چقدر زمانمند است و میتواند در طول زمان جاری و ساری باشد؟ هنر انقلاب نه تنها در ایران بلکه در تمام کشورها تعریف مشخصی دارد. هنر انقلاب، هنری است که در خدمت اهداف انقلاب قرار میگیرد. بنابراین هنرِ انقلاب اسلامی هم نمیتواند خارج از این تعریف کلی باشد. این تعریف شامل هنرمندانی هم میشود که قبل از انقلاب آثاری خلق کردند، به خیابانها آمدند و در جهت اهداف انقلاب کنشورزی کردند.
او افزود: زمانی که هنر انقلاب دوره کوتاهی را طی میکند مانند بسیاری از مسائل انقلاب در مسئله مهمتری تحت عنوان دفاع مقدس به مسیر خود ادامه میدهد. هنر انقلاب تغییر جهت نمیدهد اما چون موضوع کلان کشور در سال ۵۹ موضوع دفاع از وطن است هنرمندان به این سمت گرایش پیدا میکنند. اگر در هنرِ انقلاب وجه سیاسی غالب بود، در هنر دفاع مقدس وجه ملی غالب میشود. بسیاری از هنرمندان در شاخههای گوناگون به مسئله دفاع مقدس واکنش نشان میدهند و آثاری خلق میکنند.
این پژوهشگر هنر در ادامه اظهار داشت: در بسیاری از تعاریف مدونِ معتبر میگویند همانطور که فعالیتهای انقلابی با به ثمر رسیدن انقلاب تمام میشود، هنرِ انقلاب هم با به ثمر رسیدن انقلاب به پایان میرسد. اما هنر انقلاب اسلامی توقف پیدا نکرد. البته در کشورهایی هم شاهد این هستیم که هنرِ انقلاب تمام نمیشود. آن کشورها برای استمرار و ثبات انقلاب به هنر نیاز دارند. در ایران این مسیر خیلی سریع با مسئلهای کلانتر و با وجهی ملیتر پیوند خورد و ادامه پیدا کرد. هنر گاهی با موضوعی مهم که دغدغه آحاد یک کشور و برآمده از جهانبینی آنها است پیوند میخورد. همانطور که انسانها در مسیر خود و رو به اهدافشان پیشرفت میکنند، هنر هم در این راستا به رشد و حرکت خود ادامه میدهد. البته این حرکت با مسائل مهم زمانه پیوند میخورد. به طور مثال در ۸ سال دفاع مقدس، هنرمندان انقلاب تبدیل به هنرمندان دفاع مقدس میشوند. با رحلت حضرت امام (ره) هنرمندان آثاری مرتبط خلق میکنند. وقتی مسئله فلسطین مطرح میشود هنرمندان در این رابطه به خلق اثر میپردازند. من به جرئت میگویم ایران اولین کشوری است که بعد از اینکه انقلاب کرد و هنر انقلاب را شکل داد، توانست با هنر پایداری و هنر مقاومت کشورهای همهدف را متحد کند. اساساً هنرِ مقاومت ادامه هنر انقلاب و هنر دفاع مقدس است.
او در ادامه با طرح این پرسش که آیا هنر انقلاب قابلیت آموزش دارد؟، بیان داشت: هنر انقلاب نه تنها قابلیت آموزش دادن دارد بلکه نیاز است که این هنر گسترش یافته و توجه بیشتری به آن بشود. فراموش نکنیم حرکت مهم هنرمندانِ تجسمی انقلاب از دانشگاه شروع شد. اما دو گرایش وجود داشت؛ یک گرایش، چپها بودند که نمایشگاهی در دانشکده هنرهای دانشگاه تهران برگزار کردند و گرایش دیگر هنرمندانِ مذهبی که نمایشگاه خود را در حسینه ارشاد برگزار کردند. شنیدهها و دیدهها حاکی از این است که آن نمایشگاهِ حسینیه ارشاد یکی از نقاط عطفِ هنر تاریخ معاصر ایران است. خود هنرمندان قائل هستند که اگر این نمایشگاه در دانشگاه برگزار میشد این تأثیر را نداشت. اما باید توجه داشت که در دانشگاه بود که چنین حساسیتی نسبت به هنر انقلاب در هنرمندان به وجود آمد.
در ادامه نشست محمدعلی روزبهانی، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر، در ابتدای سخنان خود گفت: میخواهم در ابتدا به طور اجمالی به بحث تاریخچه آموزش هنر در ایران بپردازم. ورودِ هنر جدید به ایران و آموزش هنر شاید از یکی دو دانشجویی که برای یادگیری نقاشی به فرنگ فرستاده شده بودند، شروع شد. بعد از آن در دارالفنون آموزش نقاشی داشتیم. یکی از خروجیهای دارالفنون، کمالالملک است. او بنیانگذار نخستین مدرسه تجسمی (مدرسه صنایع مستظرفه) در ایران است. بعد از کمالالملک، اسماعیل آشتیانی، شاگردش، جانشین او شد. اسماعیل آشتیانی متصل به یک خانواده روحانی بود. تربیتِ مقدماتی این افراد در مکتبخانه و در نظام سنتیِ ایرانی- اسلامی اتفاق افتاد. بعد از یک دورهای این افراد از جمله کمالالملک وارد آموزشهای مدرن شدند.
او ادامه داد: نسل اول، آموزش یک مکتب یا تکنیک غربی را با رعایت سنت و حال و هوای ایرانی انجام میدادند. نسل دوم، بنیانگذاران دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۹ هستند. در آن زمان آندره گدار به صورت افتخاری رئیس شد. چون گدار ملیت ایرانی نداشت از اینرو نمیتوانست رئیس دانشکده باشد. صدیقی و دیگران در اداره دانشکده کمک میکردند. نظام آموزش هنر در ابتدای تأسیس کاملا گرتهبرداری شده از مدرسه یا دانشگاه بوزار فرانسه بود. آموزش رسمی آکادمیک هنر در ایران از روی دست فرانسه شروع شد.
عضو هیئت علمی دانشگاه هنر در ادامه اظهار داشت: دانشکده هنرهای تزئینی در سال ۱۳۴۰ تأسیس میشود. این دانشکده تا حدودی به مدرسه باوهاوس نزدیک است. در اینجا طراحی صنعتی، طراحی گرافیک و … تدریس میشود. در عین حال دانشکده هنرهای زیبا هم به مدرسه باوهاوس نزدیک میشود. یکی از نقاط عطف مهم، تأسیس موزه هنرهای معاصر در سال ۵۶ است. با این اتفاق ما یکی از مراکز هنر مدرن در جهان میشویم. یعنی جایگاهی در هنر مدرن کسب میکنیم.
روزبهانی در ادامه با طرح این سؤال که هنر انقلاب اسلامی از ۵۷ به بعد چگونه با نهاد آکادمی پیوند میخورد؟، گفت: نسل اول هنرمندان انقلاب اسلامی فارغالتحصیلان همین دانشگاهها بودهاند. البته باید توجه داشت که همه اینگونه نبودند. به طور مثال کاظم چلیپا در نقاشی، بخش زیادی از ترتیب خود در این حوزه را مدیون پدرش بود. در نقاشی انقلاب اسلامی دو امر که در سابقه و سنت ما حضور داشت با زبان نقاشی جدید پیوند خورد. چون ما پیش از این، نقاشی بماهو نقاشی نداشتیم. ما تابلو نمیکشیدیم. نقاشیِ ما نقاشیِ ایرانی بود. نگارگریای بود که در دل کتاب میآمد برای اینکه ما ارتباط بهتری با داستان بگیریم. یک سنتزی اتفاق افتاد؛ سنت نگارگری، سنت قهوهخانهای و آن پرورشی که در مکتبخانهها، حوزهها و مساجد داشتیم همه را احضار و معاصر کردیم و هنرِ انقلاب اسلامی زاده شد. هنر انقلاب اسلامی تبلورِ تجسمیِ تغییرِ نسبتِ انسان ایرانی با جهان است. یعنی یک انقلابی در روح هنرمند رخ داد. باید توجه داشت که ایده انقلاب اسلامی برای همه دانشگاهها یک واکنش بود نه یک کنش. به عنوان مثال میتوان از انقلاب فرهنگی یاد کرد که موجب شد در دانشگاهها یک سری منابع، رشتهها و اساتید تغییر کند.
او در ادامه گفت: ما نمیتوانیم از هنر معاصر سخن بگوییم و سوژگی هنرمند معاصر را نفی کنیم. جلوتر از همه شهید آویینی به واسطه تربیت هنریای که در دانشکده هنرهای زیبا داشت این مسئله را درک کرد. به علاوه هنر آنچیزی نیست که در درک پیشامدرن وجود داشت. برخی به امام خمینی نقد میکردند که تبار و سابقه ولایت فقیه را در سنت فقهی نشان بده. برخی این کار را کردند اما مسئله ولایت فقیه اساسیتر و بنیادیتر از این بود که حالا در تاریخ فقه سابقهای داشته باشد یا نداشته باشد. از زمانی که ما جامعه مدرن داریم، هیچ امری خارج از بافت و ساختار اجتماعی معنادار نیست؛ چه دینداری باشد چه هر کنشِ انسانی دیگری. لذا هنر جدید مخاطب دارد. هنر جدید، میخواهد حرف بزند. هنر جدید رسانه است. تعریف گذشته از هنر منسوخ شده و هنر جدید در یک زنجیره اقتصادی تعریف میشود.
مینو خانی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، در ادامه اظهار داشت: سال گذشته جلسهای با استاد محمد علی رجبی داشتیم. بنده سؤال کردم که امروز ضرورت خلق اثر با موضوع دفاع مقدس به چه میزان است و چه کار باید بکنیم؟ ایشان گفتند که انسان تربیت کنید، آنها خود در پی حق خواهند بود.
او افزود: ما هر آنچه را که وارد کردیم بومی نکردهایم. بومیسازی مسائل جهانی یکی از نکاتی است که باید به آن توجه کنیم. دانشگاهها و موسسات آموزشیِ هنری ما آنچه که به دانشجو و هنرجو چه به لحاظ عملی چه به لحاظ نظری میآموزند، آموزههای هنر غرب است. هنرِ ایرانی در کجا تدریس میشود و چقدر پررنگ است؟
خانی در ادامه بیان داشت: استاد مصطفی گودرزی به بنده گفتند که شاید بیش از ۱۰ سال پیش پیشنهاد تأسیس رشته هنر دفاع مقدس را به وزارت علوم دادهاند. منابع و اساتید را هم معرفی کردهاند. برخی از دانشجویان به من میگویند که ما نمیدانستیم نقاشی معاصر بعد از انقلاب وجود دارد حالا چه برسد به نقاشی معاصر با موضوع انقلاب و دفاع مقدس. ما ابتدا باید بگوییم چنین چیزی وجود دارد. در ادامه منابع و تحقیقات پراکنده را به منابع رسمی قابل آموزش تبدیل کنیم. مرحله بعد این است که سیاستگذاریای باید در سطح وزارت علوم صورت بگیرد که اساتید متعهد و متخصص به مراکز آموزشی و دانشگاهها فرستاده شوند. این اساتید فعلا باید چند نفر را به موضوع حساس کنند تا افراد عمیقی در این حوزه پرورش پیدا کنند. با دستورالعملهای مرسوم کار پیش نمیرود. باید وزارت علوم با بخشنامهای به طور مثال ۱۰ نفر متخصص هنر انقلاب و دفاع مقدس را در حوزه عملی و ۱۰ نفر را در حوزه نظری به دانشگاهها معرفی کند و بگوید که در سر فصلهای خود یک جلسه را به این اساتید اختصاص دهید و دانشجویان را با این موضوع آشنا کنید. در این صورت هم به سیستم آموزشی دانشگاه و هم به دانشجویان تلنگر زده میشود. این امر باعث میشود که پژوهش منِ استاد و پژوهشگر هم ادامه دار شده و ارتباط عمیقتری با این موضوع داشته باشم.
روزبهانی در ادامه اظهار داشت: دانشگاه و نهاد علم نه فقط دانشکده هنر، در دولتِ ما از ضرورت افتاده است. غیاب دانشگاه را در تمام عرصهها حس میکنیم. مثلا این چند وقت یک مسئلهای تحت عنوان حقوق کارگران مطرح بود، دانشگاه کجای این داستان قرار داشت؟ هیچجا نبود. اتفاقاتی در یمن میافتد، دانشگاه کجاست؟ در اتفاقات غزه کجاست؟. میخواهم بگویم بحران عمیقتر از این حرفها است. دانشگاه و نهاد علم انگار هیچ ضرورتی ندارد. دولت هم طبیعتاً راضی است. چون با دانشگاهی طرف است که حقوقش را سر ماه میپردازد و دانشگاه هم دنبال دغدغههایی است که رنکینگش را در بازی علمی بالا ببرد. تا این مسائل حل نشود مسائل خردتر به این راحتیها حل نمیشود.
او افزود: ما از معاصرت حرف میزنیم و هنری که در دانشگاههای ما تدریس میشود هنر معاصر است. به خاطر سلطهای که در دانشگاهها هست ما جرئت نداریم که بپرسیم هنر معاصر به چه معناست؟ معاصرِ من، معاصرِ تو یا … ؟. دانشجوی ما دکتری هم که میخواند از خود میپرسد که ما چرا هیچ مکتب هنریای نداریم، چرا سبک نداریم، چرا هنرمند نداریم و چرا همه اینها متعلق به غرب است. موزه هنرهای معاصر با افتخار نمایشگاه آثار پیکاسو را برگزار میکند. خودِ رئیس آنجا هم نمیداند چرا این کار را میکند. آن افرادی که این کار را تشویق و ترویج میکنند هم نمیدانند چرا این کار را انجام میدهند. پیکاسو کجای زندگی من ایرانی است؟
محمدعلی روزبهانی، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر، در پایان سخنان خود گفت: ما نباید بگوییم هنر انقلاب اسلامی، چرا؟ چون نظام علمی و نظام سلطه غرب ذهنهای ما را به گونهای تنظیم کرده که انگار داریم از گذشته تاریخی سخن میگوییم. پس خود ما میتوانیم این عبارت را تغییر دهیم و آن را تبدیل به هنرِ معاصر ایران کنیم. ما باید دانشگاه را به مثابه یک کنشگر جدی احیا کنیم. حوزه علمیه با وجود مشکلاتی که دارد از دانشگاه جلوتر است. مثل دانشگاه آلوده به پول نیست. حوزه به این فکر میکند که با این وجوهات، من باید جواب خدا را بدهم. البته دانشگاه را هم باید از مدرسه احیا کنیم. بسیاری از نهادهای مختلف هم در این رابطه باید تغییر کرده و کنشگری متفاوتی انجام دهند.
مینو خانی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، در جمعبندی سخنان خود گفت: ما در یک مقطع از فلسفه اسلامی با گروهی تحت عنوان اخوان الصفا مواجه هستیم. من عاشق اخوان الصفا هستم. اخوان الصفا برای من نه از سر پیچیدگی بلکه از سر سادگی و اخلاص جذاب است. میگوید اگر صادقی و میتوانی احترام بزرگتر و پیرت را نگه داری در حلقه ما وارد شو. همینطور جلو میرود تا میشود مرشد سالکی که مسیری را طی کرده و به خلوص رسیده است. من فکر میکنم اگر قرار است هنر انقلاب اسلامی را گسترش دهیم باید خودمان با صداقت و احترام گذاشتن به بزرگترها وارد شویم. باید بدانیم اگر الان هنرمندان بزرگی داریم به این خاطر است که آنها هنرمند زمان خودشان بودهاند. هنرمندِ زمانه خود بودن هنر است.
ثبت دیدگاه