» در گردهمایی فردایی دیگر مطرح شد: فقدان اجتماع برای یک آینده، احساس بی‌آیندگی به دنبال دارد

پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی

  • اخبار
  • انتشارات
  • گروه‌های علمی
    • گروه علمی مطالعات رسانه و سینما
    • گروه علمی مطالعات اجتماعی و فرهنگی انقلاب اسلامی
    • گروه علمی حکمت هنر
    • گروه علمی سیاست‌گذاری فرهنگی و هنری
  • باشگاه هنر و اندیشه
  • نشریه بیناب
  • فروشگاه کتاب
  • نگارخانه
  • تماس با ما
  • اخبار
  • انتشارات
  • گروه‌های علمی
    • گروه علمی مطالعات رسانه و سینما
    • گروه علمی مطالعات اجتماعی و فرهنگی انقلاب اسلامی
    • گروه علمی حکمت هنر
    • گروه علمی سیاست‌گذاری فرهنگی و هنری
  • باشگاه هنر و اندیشه
  • نشریه بیناب
  • فروشگاه کتاب
  • نگارخانه
  • تماس با ما

در گردهمایی فردایی دیگر مطرح شد: فقدان اجتماع برای یک آینده، احساس بی‌آیندگی به دنبال دارد

۱۴۰۳-۱۲-۲۸ ۱۴۰۳-۱۲-۲۸ بازدید : 407

شانزدهمین گردهمایی اصحاب علوم‌انسانی انقلاب اسلامی با موضوع «فردایی دیگر» و در قالب «گفتارهایی درباره آینده نزدیک ایران»، بیست‌ودوم اسفندماه برگزار شد.

بهاره آروین، عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس، امیر راقب، دانش‌آموخته علوم سیاسی و جامعه شناسی، علی‌رضا زادبر، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معاصر، سیدحسین شهرستانی، مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، و محمد قوچانی، روزنامه‌نگار و مدیر مسئول و سردبیر مجله «آگاهی نو»، در این نشست به سخنرانی پرداختند. همچنین محسن دنیوی، مدیر گروه سیاستگذاری پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، دبیری این نشست را برعهده داشت.

در ابتدای نشست محسن دنیوی، دبیر نشست و مدیر گروه سیاستگذاری پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، گفت: آینده بیش از هر زمان دیگری به ما نزدیک است. ما ایرانیان بیش از آنکه دلباخته آینده باشیم، مشتاق گذشته‌ایم و گذشته را کندوکاو می‌کنیم تا شاید راهی بیابیم و از آن راه خودمان را در دل تاریخ و جهان معاصر بیابیم. برای همین شخم زدن تاریخ است که به خود، گاهی به اشتباه انگِ کلنگی و کوتاه مدت می‌زنیم یا خود را خاص‌ترین و اولین می‌دانیم. اما با این حد از گذشته داشتن عجیب است که تا این حد احساس بی‌آیندگی می‌کنیم.

او افزود: اما این احساس بی‌آیندگی است و ما واقعا بی‌آینده نیستیم بلکه ما از شدت چندآیندگی و فقدان اجماع بر یک آینده، احساس بی‌آیندگی می‌کنیم و این یک امکان تاریخی، فرهنگی و تمدنی است. این یک ذخیره و داشته‌ای با ارزش است. اگر بدانیم و بتوانیم با این ذخیره مواجه شویم شاید ما جزء معدود ملت‌های جهان باشیم که بتواند طرحی برای آینده داشته باشد. طرحی متفاوت از راهی که گویی همه باید بروند و نسخه‌ای که برای همه پیچیده شده است که از آن گریز و بازگشتی نیست.

دنیوی در ادامه اظهار داشت: سلسله گفتگوهای فردایی دیگر بنا دارد تا شنونده روایت افراد و جریان‌های متنوع از آینده باشد. افراد و جریان‌هایی که به جهتی به هم نزدیک هستند. مثلاً همگی دغدغه جامعه‌شناسی یا اقتصاد دارند یا کنشگر اجتماعی و فعال عرصه حکمرانی و سیاست‌گذاری‌ا‌ند و از جهتی از هم دورند چون خوانش‌های متفاوتی از مسئله آینده ایران دارند و پاسخ‌های متفاوتی به این پرسش و مسئله کلیدی می‌دهند. امروز در خدمت اصحاب علوم انسانی و اجتماعی از جامعه‌شناسی و سیاست و تاریخ هستیم تا شنونده پنج نگاه به آینده نزدیک ایران باشیم. آینده نزدیک تعبیری ظاهراً ناهمگون است اما آینده نزدیک است که در واقع می‌تواند دو چیز را برطرف کند؛ اول گرفتار شدن در اتوپیاها و آرمان‌شهرهای دوری که قرار است زمانی مردمانی از فارس به ثریا برسند یا امپراتوری هخامنشی از هندوکُش تا دریای مدیترانه دوباره احیا شود یا ایرانیان جزء برترین در جهان امروز و در همه عرصه‌ها به ویژه علم و تکنولوژی باشند به نحوی که مدیر ارشد اغلب برندهای مهم و کمپانی‌های چند ملیتی آمریکایی و اروپایی یک ایرانی با سبقه و سیاق جهان وطنی باشد و دومین چیزی که برطرف می‌کند زندگی لحظه‌ای و برنامه‌ریزی‌های نقطه‌ای و هفته و ماه و همین امسال و امسال را به اسفند برسانیم است و دوباره بعد از تعطیلات انگار همه چیز از نو و بدون تغییر و دگرگونی چشمگیر آغاز می‌شود و ما نمی‌دانیم از این افزوده شدن شماره سال‌ها منتظر چه چیزی هستیم.

مدیر گروه سیاستگذاری پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در پایان با طرح چند پرسش، گفت: طرح ما از و تصویر ما برای آینده چیست؟ در پسِ فردا چه خواهد شد و چه چیزی انتظار ما را می‌کشد؟ به حدی این روزمرگی گاهی به ما غالب می‌شود که نمی‌دانیم شتاب این تغییر به سمت قله است یا دره. امتداد مقاومت به کجا خواهد رسید؟ ثمره این اصرار بر مذاکره چه خواهد شد؟ خلاصه اینکه آینده نزدیک ایران جایی میان این دو قرار دارد. جایی نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک.

هر تصویری از آینده ایران؛ باید ساختار هویتی و نظام تربیتی را مورد توجه قرار دهد

علی‌رضا زادبر، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معاصر، به عنوان اولین سخنران در ابتدای سخنان خود اظهار داشت: داخل ماشین که بودم کلیپی که همین امروز منتشر شده است را می‌دیدم. از یکی از آقایان آینده‌پژوهِ منتقدِ جمهوری اسلامی پرسیدند که اگر مذاکره نکنند چه می‌شود؟ ایشان گفت اقدام مکعب. بعد گفتم اقدام مکعب دیگر چیست؟ ایشان با یک قاطعیتی توضیح داد که در سال ۱۴۰۴ترامپ فشار می‌آورد، مسئله اقتصادی از این وخیم‌تر می‌شود، آشوب داخلی اتفاق می‌افتد، دولت گذار شکل می‌گیرد و در نهایت جمهوری اسلامی سقوط می‌کند. ایشان این‌قدر با قاطعیت حرف زد و وقایع را تعیین کرد که من خیلی شل شدم این‌جا در مورد آینده حرف بزنم. این خودش یک آسیب است. یکی از بزرگترین آسیب‌های علوم‌انسانی در کشور ما از لحظه تولد، فراغت و فارغ بودنش از تاریخ است.

او ادامه داد: البته آقای دکتر در متنی که خواندند اشاره کردند به گذشته و اینکه ما در گذشته مانده‌ایم. من از همین‌جا بحثم را شروع می‌کنم. دو نکته در این جا وجود دارد. اول اینکه چرا ما این‌قدر گذشته‌گراییم و میل به بیان گذشته داریم؟ از آمدن پهلوی اول و شکل‌گیری ناسیونالیسم ایرانی ما بیشتر به سراغ گذشته‌ای رفتیم که مربوط به قبل از اسلام بود، چرا؟ به خاطر اینکه وقتی با استعمار روبرو شدیم و شکست‌های سنگینی از جنگ ایران و روس به این طرف از استعمار خوردیم، خواستیم سرخورد‌گی خودمان را با گذشته فخرآمیزی که داشتیم جبران کنیم. خلاصه این توهم به وجود آمد که ما اساساً گذشته پیروزی داشته‌ایم. حمله اعراب، حمله مغول، تقابل با عالم مدرن و موارد دیگر را در نظر بگیرید، ما اتفاقاً در نزاع‌ها و جنگ‌هایی که چه نظامی چه غیر نظامی بوده است خیلی هم پیروز نبودیم. اما بخشی از این گذشته‌گرایی تبدیل به آفت شده است.

این پژوهشگر تاریخ معاصر در ادامه بیان داشت: اصحاب علوم انسانی، علوم اجتماعی و روشن‌فکران‌ عموما جامعه، حکومت و فرهنگ ایران را فارغ از تاریخش تحلیل می‌کنند. آن‌جایی هم که سراغ تاریخ می‌روند، به ویژه در ۱۰۰ سال گذشته، ما با یک تاریخ تخیلی روبرو هستیم. آیا ما می‌توانیم با رفتنِ به گذشته سرخورد‌گی‌ها و شکست‌هایمان را جبران بکنیم؟. نکته دیگر اینکه فهم ما از گذشته اگر جامع و واقعی‌ نباشد توهمی ایجاد می‌کند که آینده را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد. نه فقط برای اصحاب علوم انسانی بلکه حتی برای کارگزاران، سیاست‌گزاران و سیاست مدارانِ ما گذشته اهمیتی ندارد.

او افزود: ما بیشتر تحولات را متاثر از روز و حال تحلیل می‌کنیم. ناامید، خشن و عصبانی می‌شویم. مثل تحلیلی که آن آقا می‌دهد؛ اقدام مکعب. خب از دل مسائل روز این‌ها درمی‌آید. پس قبل از اینکه در مورد آینده حرف بزنیم و قبل از اینکه گذشته را بفهمیم عمده تحلیل‌ها، خوانش‌ها و تصویرسازی‌های ما در حال است. فکر می‌کنیم داریم در مورد آینده حرف می‌زنیم.

این استاد دانشگاه در ادامه اظهار داشت: سوالی از زمان دانشجویی برای من مطرح بود. فرض را بر این می‌گذاریم که از صفویه به این طرف همه حاکمان، رجال، روشن‌فکران و علمای ما همگی می‌خواستند ایران را از نقطه الف به ب و از وضع نامطلوب به مطلوب برسانند و همه هم نیت خیر داشتند و خائن و وطن‌فروشی نبوده است، با این وجود چرا این اتفاق نیفتاد؟ خب بحث‌های مختلفی صورت گرفته است. محمدرضا پهلوی در کتاب «ماموریت برای وطنم» می‌گوید که پدرم به ایران خیلی علاقه داشت و می‌خواست ایران توسعه پیدا کند اما برای ایران برنامه نداشت و این من بودم که برنامه را آوردم. محمدرضا پنج برنامه توسعه را اجرا کرد که اوج آن دوره‌ای است که قیمت نفت افزایش پیدا می‌کند. فرض را باز بر این می‌گذاریم که او هم می‌خواست ایران را از یک نقطه در واقع نامطلوبی به نقطه مطلوبی برساند، چرا نشد؟. حقیقتاً از دهه پایانی ناصرالدین‌شاه می‌توانید نشانه‌ها و اماره‌های اصلاح‌گری را پیدا کنید. درست است خیلی قبل‌تر امیرکبیر از دنیا رفت اما خود ناصرالدین‌شاه هم اصلاح‌طلب می‌شود. خب چه اتفاقی افتاد؟ می‌خواهم بگویم آیا رجال قبلی و فعلی ما آینده برایشان مهم بود؟ یکی از جاهایی که شما می‌توانید نشان بدهید که آینده برایشان مهم بود بعد از کودتا و نوشتن برنامه‌ها است. ما هم بعد از انقلاب اسلامی به ویژه بعد از دفاع مقدس سندهایی مانند چشم‌انداز ۲۰ ساله، سندهای پنج‌ساله، سندهای تحول و سندهای بالادستی را ایجاد کردیم. خب من نمی‌گویم مطلقاً نتیجه‌اش منفی بوده، یعنی بگوییم نه هیچ کاری نشده به هیچ نتیجه‌ای نرسیدیم، نه سخنم این نیست. حرف بنده این است کسانی که این‌ سندها را می‌نویسند و بالاخره می‌خواهند ما را به جایی برسانند، خودشان فهم دقیقی از آینده ندارند. مثال فراوان است. ۳۰ سال پیش گفتند فرزند کمتر زندگی بهتر. الان قانون نوشتیم، زمین و خانه می‌دهیم که فرزند بیاورید. مثال بعد بحث ناترازی‌ها است. ناترازی مگر در این دولت و دولت قبل به وجود آمده است؟. حکمرانی‌ای که فارغ از آینده و گذشته است و فقط می‌خواهد مسائل حال را حل کند همین وضع را پدید می‌آورد. قبل و بعد از انقلاب قوانین و اسنادی را مشاهده می‌کنید که به نتیجه نرسیده و جامعه متضرر شده است.

علی‌رضا زادبر، فعال رسانه‌ای، با طرح این پرسش که چرا بسیاری از گذشتگانِ ما تلاش‌هایشان برای بهبود وضعیت کشور به نتیجه مطلوب نرسید؟، گفت: دو نکته وجود دارد. یکی مسئله نظام بروکراسی ماست. بروکراسی موجود قادر نیست مسائل نظام که در پیوند با آرمان‌ها و آرزوهای جمهوری اسلامی است را حل کند. با یک بروکراسی فربه، خسته، مسلط، فارغ از جامعه و مسائل مواجه هستیم. اصلاً ساختِ این بروکراسی مربوط به جمهوری اسلامی نبوده است. اوجِ این بروکراسی در دهه ۴۰ است که با یک ثروتی به نام نفت همراه شد. اگر شما الان بنشینید، فکر کنید و بگویید مسائل کشور این است، آینده کشور این است و ما می‌خواهیم حلش کنیم، آیا این بروکراسی اجازه این کار را می‌دهد؟.

زادبر در ادامه با اشاره به تغییر و تحولات تکنولوژیک گفت: هوش مصنوعی در جنگ اخیر اوکراین روسیه و جنگ غزه بسیار اثرگذار بود. این هوش مصنوعی در سیاست و سیاست ورزی هم اثرگذار است. با توجه به تحولات پیش رو که یکی از وجوه مهم آن سرعت است، آیا بروکراسی‌ای که اصلا برآمده‌ از این جامعه نیست و هیچ نسبتی با این جامعه ندارد، می‌تواند مسائل ما را حل کند؟.  من معتقدم اگر همچنان پهلوی سر کار بود با همین بروکراسی زودتر فرو می‌پاشید. چون باز جمهوری اسلامی با یک سری کارها این بروکراسی را دور زده است. وبر می‌گوید بروکراسی، وجهه عقلانی نظام سرمایه‌داری برای تسلط است که بتواند جامعه را مدیریت کند و خارج از آن اراده‌ای وجود نداشته باشد. اما این بروکراسی‌ای که به خصوص از دهه ۴۰ ایجاد کردیم با آن وجهه شبه مدرن و آمدن نفت، خودش برای ما مسئله شده است. خودِ این بروکراسی از بین برنده آینده شده است. خب چه کار باید بکنیم؟ اگر به تاریخ ایران قبل از مواجهه با مدرنیته نگاه کنیم، ما خودمان دیوان‌سالاری داشتیم. یکی از مبانی مهم دیوان‌سالاری ایرانی، تفکرِ آن است. اصلا آن دیوان‌سالاری تولید فکر می‌کرد. منظورم این نیست که ما بیاییم دیوان‌سالاری خواجه نظام‌الملک را احیا کنیم. حتی وقتی اعراب با ما مواجه شدند، حکومت به معنای نظام دیوان‌سالاری نداشتند. آن‌ها بادیه‌نشین بودند و حکومت‌های ساده‌ای داشتند. وقتی حکومتشان به خصوص بعد از پیامبر توسعه پیدا کرد، گفتند حالا ما چگونه حکمرانی کنیم؟. بخش عمده دیوان‌سالاریِ آن‌ها به ویژه در دوره خلفا ایرانی است. شخصیت‌ها هم ایرانی‌ هستند. خب شما یک سری آرمان‌ و آرزوهایی را طرح و آینده‌ای را طراحی کردید، خب رسیدنِ به این‌ها ابزار می‌خواهد.

این استاد دانشگاه در ادامه بیان کرد: خب چطور ما می‌توانیم با این بروکراسی به آن آرزوها برسیم؟ من خیلی امیدوار نیستم. البته ناامید از تغییر نیستم. غالب مسئولین ما در تمامی دولت‌ها طوری صحبت می‌کنند انگار من و شما رئیس جمهوریم و از ما مطالبه می‌کنند. اولاً مسئولین این‌قدر نباید حرف بزنند. دوماً این‌قدر نباید انکاری و انشایی حرف بزنند بلکه درست این است که بایدی حرف بزنند. این بروکراسی فشل، خسته و مداخله‌گر اجازه نمی‌دهد مسائل با سرعت حل شوند. مسئله‌ای که شما باید دو، سه یا پنج سال پیش حل می‌کردید، حل نشده و تبدیل به بحران شده است. با وجود این حالت می‌بینید دولت‌ها می‌آیند و می‌روند، آدم‌های خوب می‌آیند و می‌روند ولی مسئله حل نمی‌شود. چون اصلاً بروکراسی حرف این آدم‌ها را گوش نمی‌دهد. این بروکراسی چاق با سود همراه شده است. عده‌ای از وضع موجود سود می‌برند. از اردیبهشت یا خرداد شرکت‌ها ارزِ خود را تحویل نداده‌اند و دلار ۵۰ تومان را به ۹۰ تومان تبدیل کرده‌اند. در تجربه غرب هم بورژوازی وقتی خواست توسعه پیدا کند، آمد و دخالت کرد، نماینده مجلس فرستاد، در مجلس بروکراسی را در دست گرفت، فرهنگ را در دست گرفت و قدرتمند شد. بروکراسی‌ای که خودش سود می‌برد و به دیگران سود می‌رساند، اجازه تحول نمی‌دهد.

او در ارتباط با اینکه چرا بسیاری از گذشتگانِ ما تلاش‌هایشان برای بهبود وضعیت کشور به نتیجه مطلوب نرسید، به نکته دوم پرداخت و گفت: نکته نگران کننده بعدی وضعیتی است که ما در نظام تربیتی با آن روبرو هستیم. خطر دیگری که وجود دارد و نمی‌گذارد مسائل حل شوند. مقصودم مسئله هویت است. منظورم از نظام تربیتی آموزش و پرورش و فلان سازمان یا فلان نهاد نیست. ما کشوری هستیم که تاریخ داشتیم و ملت بودیم. ویژگی‌های ملت بودن را داشتیم و داریم. یکی از دلایل بقای ما با این همه جنگ‌های تحمیلی از حمله اعراب گرفته تا حمله مغول و دیگر جنگ‌ها، همین ویژگی ملت بودن بوده است. این ملت بودن هویت ایجاد کرده است. انقلاب اسلامی هم یک واکنشی به استحاله هویتی بود. پهلوی آمد نظم هویتیِ جامعه ایرانی را بر هم بزند و پیراهن جدیدی برای این جامعه بدوزد که در ۵۳ سال دوخت، و جامعه ایرانی با انقلاب، این پیراهن را پاره کرد. هویت جدیدی ایجاد شد. البته نه هویتی که بگوییم فارغ از گذشته بود. امام هویتِ جدیدی نساخت، امام آن چیزی که هم در تشیع و هم در ایرانیت فراموش شده بود را احیا کرد. ما در دو دهه اخیر شاهد این هستیم که نظام تربیتی در حال تغییر است. آن بروکراسی این‌جا هم هست. سند تحول آموزش و پرورش می‌نویسید و بعد می‌گویید که چه شد؟ nتا وزیر هم عوض شد. خروجی‌ دانشگاه چیست؟ خروجی‌اش تربیت مهندس، دکتر، پزشک و جامعه شناس است یا انسانِ شهروندِ ایران با مختصات هویت ایرانی؟. من معتقدم اگر جمهوری اسلامی موفق بشود تمام مسائل روز ازجمله تورم، بنزین، مسکن و … را حل کند، بدون توجه به هویت فایده‌ای ندارد. اگر قرار بود این حل مسائل فارغ از هویت     ایرانی- اسلامی باشد، جاده، فرودگاه، مدرسه، سخت‌افزار و امثالهم را شاید بقیه هم می‌توانستند بسازند. اگر جامعه‌ای بسازیم که مسائل روز را فارغ از هویت خود حل کنیم، فرق ما با قطری که تاریخ ندارد چیست؟ با اماراتی که گذشته ندارد چیست؟ اگر جامعه‌ای بسازید که فاقد عناصر هویتی باشد کجا خودش را نشان می‌دهد؟ در بحران‌ها. زمانی که بحران به وجود آمد و شما ملت نداشته باشید. وقتی ملت شما هویت نداشته باشد، نمی‌توانید کشور را نگه دارید و جلوی ضررها را بگیرید. شدیدترینِ این بحران‌ها جنگِ نظامی است. اگر ما در دفاع مقدس ملت نبودیم نمی‌توانستیم ایستادگی کنیم.

علی‌رضا زادبر، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معاصر، در پایان با جمع‌بندی سخنان خود گفت: پرسش در مورد آینده‌ی ایران بود. آیا نمی‌شود در مورد آینده صحبت کرد؟ ما می‌توانیم در مورد آینده سخن بگوییم اما فارغ از گذشته نمی‌شود از آینده صحبت کرد. به نظر بنده هر تصویری از آینده ایران باید ساختار هویتی و نظام تربیتی را مورد توجه قرار دهد.

ایران نیازمند عصر نوزایش است، باید سنتِ خود را زنده کنیم

محمد قوچانی، روزنامه‌نگار، مدیر مسئول و سردبیر مجله «آگاهی نو»، در ابتدای سخنان خود گفت: به قول دوستی که قبل از من صحبت کرد، سخن گفتن از آینده بدون صحبت کردن از گذشته ناممکن است. مسئله امروز ما هم در درجه اول گذشته است. یعنی قبل از اینکه به آینده بپردازیم اول باید تکلیف خود را با گذشته مشخص کنیم.

او افزود: هر جریانِ سیاسی‌ای اول راجع به گذشته تعیین تکلیف می‌کند. چرا؟ به دلیل اینکه ما متاسفانه تقریباً در طول ۲۰۰ سال گذشته ملت ناکامی بوده‌ایم و هر آرمان شهری را که توصیف کردیم و توضیح دادیم، نتوانستیم به آن برسیم. چه مشروطه خواهان که می‌خواستند حکومت قانون درست کنند، چه کسانی که می‌خواستند حکومت اسلامی درست کنند، چه کسانی که می‌خواهند دموکراسی درست کنند به آن معنا چیزی پیشِ روی خود ندارند. طبیعتا نمی‌توانیم بگوییم هیچ دستاوردی وجود ندارد. به لحظاتی رسیدیم ولی به آن آرمان شهر نرسیده‌ایم. در نتیجه به گذشته ارجاع می‌دهیم.

قوچانی در ادامه با اشاره به هدف علوم انسانی گفت: من فکر می‌کنم هدف علوم انسانی، تعیین تکلیف کردن رابطه ما به عنوان انسان با دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم. اگر این هدف را بپذیریم، در طول دوره‌ای که علوم انسانی به معنای مدرن وارد ایران شده حداقل سه موج داشته‌ایم. در این سه موج تلاش کردیم که یک پیوند و آشتی‌ای بین مفاهیم گذشته و آینده شکل دهیم. یعنی از گذشته برای آینده الهام بگیریم. در تمام دنیا هم این اتفاق افتاده است. بزرگترین تمدن‌های تاریخ هم وقتی می‌خواستند راجع به آینده صحبت کنند یک ارجاعی به هویت و کیستی خود می‌دادند که کجا قرار داریم و قرار است چه اتفاقی برای ما بیفتد.

او با بیان اینکه علوم انسانی جدید با شکل گیری نظام آموزشی نوین در دوره مشروطه وارد ایران شده است، گفت: گفتم که در طول دوره‌ای که علوم انسانی به معنای مدرن وارد ایران شده حداقل سه موج داشته‌ایم که در ادمه توضیح می‌دهم. اول نهضت مشروطه است. در نهضت مشروطه این درک پدید می‌آید که ما عقب افتاده‌ایم. این عقب افتادگی خیلی روشن به طور مثال در جنگ ایران و روس خود را نشان می‌دهد. ما در یک نبرد نظامی از یکی از کشورهای همسایه شکست بزرگی خوردیم. همین روسیه در دوره نادر از ما شکست می‌‌خورد. خلاصه ما شکست می‌خوریم و این سوال در ذهن شاهزاده قاجاری، عباس میرزا، ایجاد می‌شود که چرا ما عقب ماندیم؟ چرا آن‌ها پیشرفت کرده‌اند؟ آیا به توپ و تجهیزات نظامی است یا دلایل دیگری موجب این امر شده است؟ این پرسش‌ها پیش کشیده می‌شوند. مسئله ما به تدریج مسئله تاسیس تجدد می‌شود. مسئله این می‌شود که ما چطور می‌توانیم به عصر جدید قدم برداریم و در این راستا مفاهیم علوم انسانی جدید به ما کمک می‌کنند که تاسیسات جدیدی درست کنیم. به نظر من این جنبش تا یک مقطع به شکل منطقی پیش رفت. یعنی تا زمانی که رضاشاه قدم به خاک ترکیه گذاشت. تلقی رسمی این است که یک حکومت لائیکِ سکولاری تحت تاثیر استعمار بر سر کار آمد. خب بخشی از گزاره‌های این تلقی می‌تواند درست و بخشی می‌تواند نادرست باشد. به هر حال سوم اسفند قطعا کودتا بوده است و انگلیسی‌ها اقداماتی داشته‌اند. من نمی‌خواهم مثل آقای زیباکلام در بدیهیات ایراد وارد کنم. اما به نظر من در دوره پهلوی اول قبل از سفر رضاشاه به ترکیه تلاش‌هایی که انجام می‌شد تا حدود زیادی با علم و آگاهی از گذشته و هویت ایرانی بود و می‌خواستند از آن یک آینده بسازند.

قوچانی ادامه داد: به نظر من سه اتفاق افتاد که ارزشمند بود. اولین اتفاق، تاسیس نهاد مجلس شورای ملی است. البته تاسیس مجلس شورای ملی مربوط به جنبش مشروطه است و ربطی به پهلوی اول ندارد. پهلوی اتفاقا این نهاد را تا حدودی زیادی از محتوا خالی کرد. اما مجلس اول یک مجلس موسس و درجه یک است که خیلی از قواعد و قوانین را در کشور ما پایه‌گذاری می‌کند. آرمان‌های بسیار زیادی در آن مجلس محقق می‌شود. از همان دوره اول در فکر ایجاد بانک ملی، روزنامه، دانشگاه و نهادهای دیگر هستند. مفهوم حکومت قانون آن‌جا شکل می‌گیرد. اتفاق مهم دیگری که می‌افتد مربوط به عدلیه و دادگستری است که این هم در دوره پهلوی شکل می‌گیرد. برخلاف تلقی ما که یک حکومت لائیکی سر کار بوده است، موقعی که می‌خواستند قانون مدنی بنویسند از روحانیت کمک گرفتند. چون دیدند نمی‌توانند بدون وجود شریعتِ قدرتمندی که در تاریخ ما وجود دارد قانون بنویسند. قانون مدنی‌ای که هنوز هم ثمرات و میراثِ آن وجود دارد در همان دوره نوشته شده است. تعامل و تعادلی بین روشنفکران جدید و روحانیت سنتی در این ماجرا شکل می‌گیرد. حتی مرحوم مدرس هم در این امر مشارکت داشته است. از درونِ آن سنت قدیم باید چیز جدیدی به وجود می‌آمد. حتی علی اکبر داور هم دادگستری نوین را در پیوند با محاکم شرع گذشته تاسیس می‌کند. دومین اتفاق در نهاد آموزش، مدرسه است. رشدیه پایه‌گذاری می‌شود. در ادامه به آموزش عمومی و دانشگاه تبدیل می‌شود. نسل اول دانشگاهیان‌ ما اکثرا سابقه حوزوی داشتند. سومین تغییر در نهاد دولت اتفاق افتاد. هیچ چیزی از صفر درست نمی‌شود. به هر حال ما یک بروکراسی‌ای داشتیم که با بحران مواجه شد و در شکل دولت مدرن به نوعی احیا شد.

مدیر مسئول و سردبیر مجله «آگاهی نو» در ادامه اظهار داشت: تمام کلمات، عبارات، نهادها و سازمان‌ها مانند عدلیه و نظمیه ریشه در سنت داشتند تا زمانی که دو اتفاق در کشور می‌افتد: ۱- رضا شاه به ترکیه سفر می‌کند و آن‌جا با پدیده‌ای به نام لائسیسم و تجربه آتاتورک مواجه می‌شود. آتاتورک نقش آموزگار را برای رضاشاه داشته است. رضا شاه به چشم یک الگو به او نگاه می‌کند. در متون تاریخی استدلال‌هایی وجود دارد که ارتباط منظمی با سفارت ترکیه وجود داشته است. حتی در اعلام سلطنت رضا شاه به او می‌گویند که تو جمهوری اعلام کن، سلطنت اعلام نکن. رضاشاه پیام می‌دهد که می‌خواهم جمهوری باشم اما نهاد پادشاهی در کشور ما قدرمتند است. به او می‌گویند حداقل ریاست جمهوری مادام العمر اعلام کن و نظام موروثی تاسیس نکن. این مطالب در مذاکرات سفارت ترکیه، مکالمات و گفتگوهایی که داشتند موجود است. به هر حال ترکیه نقش الهام بخشی در این ماجرا داشته است. دو سه اتفاق می‌افتد. یکی کشف حجاب است. اتفاق دیگر تلاش برای تغییر خط است. یعنی عناصری در آن تجدد درون‌زایی که در ایران داشت اتفاق می‌افتاد، انحراف ایجاد کردند. محمدعلی فروغی در آن زمان خانه نشین می‌شود. او نه بر سر اجرای شریعت بلکه بر سر نحوه اجرای تجدد با رضاشاه اختلاف پیدا می‌کند. آن اختلافات منتهی به این می‌شود که یک نظام ایدئولوژیکِ لائیک به تدریج در ایران قدرتمند می‌شود.

قوچانی در مورد باستان‌گرا بودن روشنفکران آن زمان گفت: امروزه خیلی‌ها بر این باورند که روشنفکرانِ آن زمان همه باستان‌گرا بودند. احیای فردوسی را به عنوان نماد باستان‌گرایی می‌بینند. بعد از انقلاب تا مدت‌ها نسبت به این مقوله زاویه وجود داشت. تا سال ۱۳۶۹ که کنگره بزرگداشت فردوسی در جمهوری اسلامی هم برگزار شد. آن لحظه کشف شد که فردوسی نماد هویت ملی و دینی ماست نه اینکه فقط بیانگر هویت باستانی باشد‌. باستان‌گرایی‌ به این معنایی که امروزه ما به روشنفکران ملی اطلاق می‌کنیم اصلا وجود نداشته است.

این فعال رسانه و روزنامه نگار در ادامه بیان کرد: به تدریج در دوره پهلوی تحت تاثیر دو اتفاق یعنی مارکسیسم و دیگری سوسیالیسمِ محمد رضا، سیستم در تضاد با هویت ملی عمل می‌کند.  محمد رضا عاشق این بود که اگر شاه نمی‌شد یک رئیس جمهور سوسیالیست شود و این مطلب را در جاهای مختلفی بیان می‌کند. اوج این ماجرا در انقلاب سفید است که موازنه سنت و تجدد را به هم می‌زند. بخشی از مارکسیست‌ها در مبارزین مسلمان هم نفوذ کرده بودند. بخشی هم در دربار بودند. ما مارکسیسم دولتی داریم که مرحوم مطهری هم درباره آن صحبت می‌کند. ایده حزب رستاخیز از درون نوعی مارکسیسمِ سانتیمانتال بروز می‌کند. در نتیجه حکومت پهلوی دوم که در ادامه احیای آن بروکراسی یک دوره تکنوکراسی هم تجربه کرده، خودش به ضدیت با آن هویت ملی برمی‌خیزد که جشن هنر شیراز در ادامه همین رویکرد است. این موج اول.

محمد قوچانی در توضیح موج دوم گفت: موج دوم در تقابل با موج اول شکل می‌گیرد. موج اول اگر موج تاسیس بود و به دامِ تقلید افتاد، موج دوم با انتقاد شروع می‌کند. موج دوم می‌خواست از تقلیدی که داشت بر جامعه ایران حاکم می‌شد، فاصله بگیرد. این نگاه حتی در مواردی به نفی می‌رسد. موج دوم که اوج آن انقلاب اسلامی است، قبل از انقلاب اسلامی با آثار جلال آل احمد، شریعتی و دیگران شروع می‌شود. نهضت بازگشت به خویشتن حتی در درون بخشی از طیف محافظه کارِ سلطنت طلب هم وجود داشته است. احسان نراقی و سید حسین نصر هم راجع به این موضوع صحبت می‌کنند. به هر حال نام‌گذاری خیابان سهروردی و میرداماد در آن دوره و در آن جریان اتفاق افتاده است. به تدریج یک جریان روشنفکری مذهبی شکل می‌گیرد که به دنبال نهضت بازگشت به خودش است. همینطور جریان فردید شکل می‌گیرد که این عبارت فردایی دیگر هم که مرحوم آوینی به کار برده متاثر از همین طرز تفکر  است. آن طرز تفکری که در آن دوره شکل می‌گیرد به نوعی نسبت ما با علوم انسانی جدید را شکل می‌دهد.

محمد قوچانی، فعال رسانه و روزنامه نگار در ادامه گفت: با پیروزی انقلاب اسلامی این طرز تفکر جایگزین طرز تفکر موج اول می‌شود. این طرز تفکر می‌خواهد یک علوم انسانیِ جدید پدید بیارورد. مهمترین کاری که در ابتدا می‌کند ادغام یا وحدت حوزه و دانشگاه است. طلبه‌هایی مطرح می‌شوند که سابقه دانشگاهی داشته و حتی در رشته‌های مهندسی تحصیل کرده‌اند.

 به تدریج روشنفکری دینی شکل می‌گیرد که به دنبال جمع بین دین و تجدد است. آخرین دستاوردی هم که دارند همین نهضت بیداری اسلامی و جنبش مقاومت اسلامی است. شاید الان فاصله بین این دو جریان خیلی زیاد باشد اما اگر به آرای روشنفکران دینی در آغاز انقلاب مراجعه کنید، ایده مقاومت، جهان اسلام، اتحاد جماهیر اسلامی و امت اسلامی ریشه در جریان روشنفکری دارد.

 محمد قوچانی در ادامه گفت: اگر بخواهیم راجع به فردایی دیگر صحبت کنیم هر دوی این پروژه‌ها دچار بحران هستند. پروژه اول که سلطنت طلبان مدافع آن هستند و رویای بازگشت به دوران گذشته را دارد پر از تناقض است. همین آقای رضا پهلوی که امروز راجع به آن صحبت می‌کند درگیر این مسئله خواهد بود که نسبتِ آن با دین چیست؟ مگر پادشاهی بدون دین معنا دارد؟ اساساً پادشاهی در ایران زمانی از بین رفت که ضد دینی شد. اطرافیان رضا پهلوی یک نشریه به اسم فریدون چاپ می‌کنند. در آن‌جا این بحث را مطرح می‌کنند که ما رسمیت دین در قانون اساسی را باید از بین ببریم. آن‌ها وعده بازگشت به چیزی را می‌دهند که مفهومش هنوز روشن نیست. کدام پادشاهی؟ قاجاریه،  پهلوی اول، پهلوی دوم، قبل از سفر ترکیه، بعد از سفر ترکیه، جشن هنر شیراز و … . این‌ها هر کدام یک داستان دارند. جریان دوم که روشنفکری دینی است، هم در شکل اصلاح طلبانه و هم در شکل اصول گرایانه آن دچار بحران است. اصلاح طلبان سکولاریسم نظری پیدا کرده‌اند. اصولگرایان هم عملا دارند به سکولاریسم می‌رسند. هم در اصلاح طلبان و هم در اصول گرایان گرایش ضد روحانیت وجود دارد. روحانیت، گوهر سنت است.

 قوچانی با بیان اینکه من می‌خواهم جریان سومی را طرح کنم، گفت: به نظرم ایران نیازمند به یک عصر نوزایش است؛ نوزایش دوم. ما وقتی راجع به این جریان فکریِ ملی صحبت می‌کنیم که امروز خیلی رونق دارد، یک تفسیر، تفسیر ملی گرایی رمانتیک است. کوروش کبیر چه بوده است پس ما چه هستیم، اصلا ما زرتشتی بودیم و سخنانی از این دست. این یک جریان پر از ابهام و بنبست است که به هیچ جایی نمی‌رسد. این جریان در حد اینستاگرام است. آن ایرانی که ما از آن صحبت می‌کنیم در پیِ پیوند بین ایران و اسلام است. اوجِ این پیوند اتفاقا بعد از اسلام است. ما ضمن اینکه به کوروش کبیر، هخامنشیان و ساسانیان افتخار می‌کنیم، خوبی‌های آن‌ها و بدی‌های آن‌ها را می‌بینیم، می‌دانیم این ایران بوده که اسلام را از یک مذهب به یک فرهنگ و تمدن تبدیل کرده است. فرهنگ ایرانی و اسلامی در قرن چهارم، پنجم و ششم یک نوزایشی به وجود آورده است. این فرهنگ از یک طرف ریشه در سنت ایرانی، از یک طرف ریشه در فلسفه یونان و از یک طرف ریشه در اسلام داشته و توانسته دانشمندان زیادی پرورش دهد. توسعه‌ای که در ژاپن، چین، کره و سایر کشورها اتفاق می‌افتد، بدون عنصر معنوی، یعنی بدون فرهنگ، اندیشه و فلسفه، شکل نمی‌گیرد.

محمد قوچانی در ادامه به راهکارِ مطلوب خود برای آینده ایران پرداخت و در این رابطه گفت: به نظر بنده راهی که می‌تواند جلوی پای ملت ایران قرار بگیرد، ایده‌ای است که آقای دکتر سید جواد طباطبایی تحت عنوان انقلاب ملی در انقلاب اسلامی مطرح کرد. تبدیلِ این ایده به یک عنصر مبتذل در حد یک شورش خیابانی، جفا به این ایده است. چون بر اساس تلقی‌ای که در این تفکر وجود دارد، تاریخ ایران، تاریخ تداوم است نه تاریخ گسست. یعنی انقلاب مشروطه در ادامه صفویه است. انقلاب اسلامی در تداوم انقلاب مشروطه است. جنبشی هم که ما راجع به آن صحبت می‌کنیم در تداوم انقلاب اسلامی است. با همه نقدهایی که به جمهوری اسلامی وارد است، انقلاب اسلامی مفاهیم مهمی را برای ما به وجود آورده که ارزشمند است.

او در جمع‌بندی سخنان خود تا بدین جا گفت: خلاصه در ابتدا فهمیدیم که ما از دوره صفویه بدین سو دچار انحطاط شده‌ایم. بنابراین باید راهِ انحطاطِ خود را بشناسیم. تفکر ملی تفکر ستایش آمیزی نیست که ما چه بودیم بلکه می‌بینید که با نقد شروع می‌شود. دوم اینکه اسلامِ ایرانی منطق تاریخ جدید ماست؛ اسلام ایرانی به تعبیری که هانری کربن می‌گفت. هانری کربن واضعِ اسلام ایرانی نبود بلکه کاشفش بود. اسلام ایرانی از تفکر شیعی شروع می‌شود اما در تفکر شیعی محدود نمی‌ماند. همانطوری که تصوف هم رکنی از ارکان این تفکر است. در این نگاه حضرت امیر اولین عارف تلقی می‌شود. سوم نوصفویه است. نوصفویه به عنوان مبنای صفویه بعد از ۹۰۰ سال در تاریخ ما حکومتی تاسیس کرده که عناصر ایرانی و اسلامی با هم همزیستی داشته است. چهارم ما نیازمند یک نوزایش جدید در تاریخ ایران هستیم. باید سنتِ خود را زنده کنیم. باید سنت ایرانی و سنت اسلامی را به پرسش بکشیم. با آن سنت نمی‌شود ادامه داد. آن سنت اگر می‌توانست ادامه دهد صفویه سقوط نمی‌کرد. پس اگر کسی از نوصفویه صحبت می‌کند منظورش این نیست که برگردیم به صفویه، منظورش این است که آن عناصر را احیا و به روز کنیم. پنجم مسئله ایران‌شهر است. ایران‌شهر نه به عنوان یک الگوی آرمان شهرِ تخیلی بلکه به معنای ایران فرهنگی که یک حوزه نفوذ را برای ما تشکیل می‌دهد که مهمترین رکن آن زبان فارسی است. ششم عمق راهبردی ایران است. عمق راهبردی ایران متشکل از دو عنصر زبان فارسی و فرهنگِ اسلامِ ایرانی است.

محمد قوچانی، مدیر مسئول و سردبیر مجله «آگاهی نو»، در پایان گفت: ما امروز با سه خطر جدی مواجهیم. اول بنیادگرایی. جریانی که فکر می‌کند باید متن را عینا آن‌گونه که هست اجرا کند. این بنیادگرایی منحصر در راست یا چپ نیست. دوم لیبرتارین‌ها. جریان های بی‌وطنی که فکر می‌کنند همان اتفاقی که بر سر سوسیالیسم و مارکسیسم آمد، در حال وقوع است. سوم هم نومارکسیست‌ها. جریان‌های باز بی‌وطنی که به یک مدینه فاضله بین المللی معتقدند. من فکر می‌کنم آینده‌ای اگر وجود داشته باشد، احیای ایران به عنوان یک فرهنگ و تمدن با دو بالِ زبان فارسی و مذهب شیعه است. حضرت امیر در مقابل خوارج می‌گویند که قرآن ناطق منم. این به نظر من بزرگترین مواجهه با بنیادگرایی است. قرآن ناطق در مقابل قرآن صامتی که بر سر نیزه کرده‌اند. طرف دیگر زبان فارسی است. زبان فارسی زبانی است که از آمیزش زبان، فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی به وجود آمده است و این زبان مهمترین مزیت استراتژیک ما در دنیای آینده است.

ایران آینده در سایه «بازتولید» است

امیر راقب، دانش‌آموخته جامعه شناسی و علوم سیاسی، سومین سخنران این نشست با اشاره به عنوان ارائه خود گفت: عنوانی که من برای ارائه امروز آماده کرده‌ام، ایران آینده در سایه بحران بازتولید است. پارادایم تضاد در علوم اجتماعی به واسطه تاکیدی که بر ماهیت تضاد دارد به ماهیت آنتاگونیستی سیاست نزدیک‌تر است. در پارادایم تضاد، وقتی از نظم صحبت می‌کنیم، نظم‌ها را تعادل‌های نسبتاً پایدار در مواجهه با یک بحران در نظر می‌گیریم. یک بحرانی ظاهر می‌شود و در مواجهه با آن یک گفتاری موفق می‌شود یک تعادل نسبتاً پایدار، با این تاکید مهم بر صفت نسبتاً پایدار، برقرار کند. مدتی این نظم اجتماعی- سیاسی، این سامان را برپا نگه می‌دارد. بر این اساس اگر بخواهیم بحث نسبتاً روشمندی درباره آینده ایران انجام بدهیم باید قبل از آن به یک پرسشی پاسخ داده باشیم و آن اینکه از درون چه بحرانی است که آینده برای ما پروبلماتیک شده است؟ پرسش از آینده البته می‌تواند پرسشی روتین باشد اما اگر بخواهیم در واقع نظرورزانه به آن نزدیک شویم باید قبل از آن بگوییم که ما از دل چه بحرانی می‌خواهیم نظم آینده را تخمین بزنیم. چون احتمالا نظم آینده هم اگر قرار باشد شکل بگیرد مثل نظم‌های فعلی، تعادلی در مواجهه با بحران است. صورت بندی‌های مختلفی از بحران فعلی‌ ایران صورت گرفته است. اخیرا برخی دوستان خیلی روی مفهوم بحران بازدارندگی تاکید می‌کنند.

راقب با طرح این پرسش که چرا از مفهوم بحران بازتولید حرف می‌زنم؟، گفت: یک صورت بندی کلاسیکی از بحران در ایران تحت عنوان بحران توسعه نیافتگی هست که حداقل طی ۱۰۰ سال اخیر هم بوده و امروز هم در این جلسه مطرح شد. ایران وارد تله بقا شده است.

او در ادامه در مورد رابطه سیاست و محیط سیاسی گفت: سیاست را هم در مقام سیاست‌گذاری و هم در مقام تحلیل سیاسی باید در نسبت با محیط سیاسی بخوانیم. در واقع هر محیط سیاسی ماتریسی از تعادل قدرت هاست. این محیط فشار، نیرو و فرصت‌هایی را تولید می‌کند.

این پژوهشگر سیاست با اشاره به شرایط ایران، گفت: شرایط محیطی ایرانِ فعلی حداقل دو دهه می‌شود که شکل گرفته است. یک جور طرح کلان تعادل قدرت که ایران در آن به نحوی فرو افتاده است.

او افزود: طرح‌های کلان تعادل قدرت هیچ وقت بنیاداً با مذاکره عوض نشده‌اند. در طول تاریخ شما نمی‌توانید یک مثال بزنید که یک تعادل کلان قدرت با مذاکره متحول شده باشد. معمولا تولید قدرت است که تعادل‌های قدرت را عوض می‌کند. من مخالف مذاکره نیستم و معتقدم خود اینکه در ایران اصل مذاکره دائما به نحو بنیادین مشروط می‌شود یک جور آسیب است. چون مذاکره یک ابزار است و می‌شود در واقع از آن استفاده کرد. ما در درون یک تعادل قدرتی قرار گرفتیم و این تعادل قدرت نسبت به سامان اجتماعی- سیاسی ما تولیدِ فشارِ محیطی می‌کند. این تعادل قدرت به نحو بنیادین با مذاکره جابجا نمی‌شود کما اینکه در این ۲۰ سال اخیر ایران همیشه پای میز مذاکره بوده است.

راقب در ادامه اظهار داشت: من به میانجی مفهوم بازتولید می‌خواهم بگویم که در نسبت با شرایط محیطی‌ای که ایران در آن قرار گرفته، امکان فاصله‌گذاری و جدا کردن توسعه و بقا وجود ندارد. این اشکالی است که صورت‌بندی‌های توسعه‌نیافتگی از وضعیت کنونی ایران می‌توانند دچار آن باشند. البته ممکن است کسانی به این صورت‌بندی باور داشته اما نکته مذکور را هم مورد توجه قرار داده باشند.

او با طرح این پرسش که بازتولید، چگونه دو مفهوم توسعه و بقا را به هم می‌رساند؟، گفت: بازتولید در معنای متعارف و مصطلح، دینامیزمِ خلقِ پیوسته شرایطِ سازگار برای بقا در یک سیستم سیاسی- اجتماعی به رغم فشارهای محیطی است. در مقابلِ فشارهایی که وجود دارد و به سامان اجتماعی- سیاسی وارد می‌شود باید دینامیزم‌هایی در داخل سیستم تعبیه کرد که این دینامیزم‌ها شرایط بقای این سامان را دائماً خلق کند.

راقب، دانش آموخته سیاست و جامعه شناسی ادامه داد: از نقطه نظر بحران بازتولید، شاید مهمترین بحران حال حاضر ایران این است که دینامیزم‌های موجود در سیستم               اجتماعی- سیاسی که به نحو اعجاب‌آوری بازتولید می‌شوند، دینامیزم‌هایی هستند که نه تنها شرایط سازگار برای بقای سامان اجتماعی- سیاسی ایران را بازتولید نمی‌کنند بلکه اغلب شرایط تحکیم و تعمیق همان فشارهای محیطی را بازتولید کرده یا دست کم اثرگذاری فشارهای محیطی و پیرامونی را تعمیق می‌کنند. این مطلب از نظر تحلیل سیستمی یک عارضه بسیار مهم است. مثلاً فرض بفرمایید برای ترمیم رابطه بحرانی دولت و ملت سیاستی اعمال می‌شود و به نظر می‌رسد در ترمیم این بحران نسبتاً مؤثر واقع شده است اما این سیاست تبدیل به تجربه نهادی سیستم حکمرانی ما نمی‌شود. به محض اینکه شرایط به نحوی نرمال می‌شود، می‌بینیم که سیاست‌های پیشین به طرق مختلف باز می‌گردند. این یعنی بحران بازتولید. در حوزه اقتصاد مثال‌های آشکارتری می‌توان زد. مثلاً فرض بفرمایید دقیقا در شرایطی که جهان در یک جنگ ارزی قرار دارد و با آمدن ترامپ پیش بینی می‌شود که شرایط پیچیده‌تر هم بشود ما دقیقاً سیاست هایی را در ایران اجرا می‌کنیم که چیزی جز بذل و بخشش ارز نیست.

راقب در پاسخ به این سوال که چرا گرفتار این بحران بازتولید شدیم؟، گفت: من فکر می‌کنم علت اصلی آن یا یکی از اصلی‌ترین دلایلش، نوع خاص اکوسیستم ارتزاقِ نهاد دولت در ایران باشد که در این یکی دو دهه شکل گرفته و تعمیق شده است.

او در ادامه بیان داشت: اگر بخواهیم الگوی ارتزاق دولت در ایران را تحلیل کنیم، می‌توانیم از نظریه دولت رانتیر استفاده کنیم. طبق این نظریه دولت در ایران به دلیل رانتِ منابع طبیعی از جامعه مدنی مستقل و مستغنی است. خب این امر تبعاتی بر حکمرانی و رابطه دولت و ملت دارد. به نحو عجیبی تحت ضابطه این بحران بازتولید به نظر می‌رسد اکوسیستم حکمرانی فعلی ما دیگر رانتیر هم نیست. یعنی هم هست هم نیست. همین ماجرای ارزهای صادراتی. در اوج بحران ارزی بانک مرکزی ما می‌آید و دست به دامن شرکت‌های صادرکننده می‌شود.

این پژوهشگر سیاست با طرح این پرسش در مورد آینده که باتوجه به بحران بازتولید، آینده چه می‌شود؟، ادامه داد: طبیعتا وقتی دینامیزم‌های بازتولیدشونده، دینامیزم‌هایی هستند که فشارهای پیرامونی را بازتولید می‌کنند، این سامان سیاسی- اجتماعی در یک نقطه‌ای تاب آوریش را در برابر فشارها از دست داده و تسلیم می‌شود. اگر این دینامیزم تغییر نکند و اگر جهت بازتولید در سامان اجتماعی- سیاسی ایران تغییر نکند، وضعیت ما وضعیت خوشایندی نخواهد بود.

او در مورد اینکه چگونه می‌شود جهت بازتولید را در سامان اجتماعی- سیاسی تغییر داد؟، گفت: بحث مفصل و سوال سختی است. به نظر من راهی نیست جز اینکه ما تولید را به مثابه یک برنامه ملی در دستور کار جامعه و دولت قرار دهیم. تا می‌گوییم تولید دوستان اقتصادی می‌گویند جی دی پی را افزایش بدهیم؛ این هم خوب است و از نتایج تبدیل تولید به یک سیاست ملی است. اما نهادگراهای جدید بر این باورند که تبدیل تولید به یک برنامه ملی ظرفیت‌های  اجتماعی- سیاسی بسیاری پیش روی نظام حکمرانی باز می‌کند. شاید با قرار گرفتن تولید به مثابه یک برنامه اجتماعی و نه صرفا اقتصادی در دستور کار دولت و ملت، جهت باز تولید عوض شود. البته این کار لوازمی دارد. در سایه بی‌اعتمادی‌ای که بین دولت و ملت هست نمی‌توانیم فرض کنیم که در یک جامعه تولید رونق پیدا کند.

امیر راقب، دانش‌آموخته علوم سیاسی و جامعه شناسی، در پایان با جمع‌بندی سخنان خود گفت: بحران سیستمی‌ای در سامان اجتماعی- سیاسی ما وجود دارد و آن بحرانِ بازتولید است. به نظر بنده آینده نزدیکی که پیش چشم ما می‌آید در صورت عدم علاج به شدت تحت الشعاع و تحت تاثیر این بحران سیستمیک قرار خواهد داشت.

جمهوری اسلامی؛ انعطاف لازم برای تغییرات سیاسی در عین ثبات را فراهم می‌کند

بهاره آروین، عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس، سخنران بعدی نشست، گفت: من خیلی مشتاق بودم در این نشست حتی به عنوان شنونده شرکت کنم. ما الان در شرایطی هستیم که یک «چه می‌شود» در ذهن همه پررنگ است. خیلی وقت‌ها فکر می‌کنیم که امسال سال خاصی است. در ادامه دو متن می‌خوانم برای اینکه نشان دهم این احساس ما چقدر خاص یا تکرارشونده است. سومین بار است که متن اول را در یک نشست عمومی می‌خوانم ولی احساس می‌کنم زبان حال جامعه ماست.

او ادامه داد: «وضعیت سیاسی حاکم بیانگر یک جامعه منتظر است. جامعه در حال انتظار کشیدن است. همه از جمله شاه، احساس می‌کنند در آستانه مواجهه با بحران هستند، بحرانی که هیچکس را شگفت‌زده نخواهد کرد. آنچه بیشتر موجب شگفت‌زدگی می‌شود آن است که بحران رخ ندهد. بزرگترین پرسش بی‌پاسخ این است که آیا بنبست سیاسی‌ای که کشور دچار آن شده به آرامی، به تدریج و صلح‌آمیز از میان خواهد رفت یا به صورت ناگهانی، پیشبینی نشده و خشونت‌بار به پایان خواهد رسید.»

آروین در ادامه با توجه به متن دوم که نگارنده آن خودش بود، گفت: «چه خواهد شد؟ سوالی تکرار شونده که این روزها آدم‌ها در ایران مدام از خودشان و از اطرافیانشان می‌پرسند. آینده آن‌چنان مبهم غیرقابل پیش‌بینی و البته آبستن حوادث به نظر می‌رسد که هر نوع رخدادی از هولناک‌ترین وقایع تا امیدبخش‌ترین رخدادها در آن ممکن به نظر می‌رسد. جنگ می‌شود یا انقلاب. با این شیب تند سقوط وضعیت اقتصادی و رفاهی، جامعه به کجا خواهد رسید؟ با جهش‌های تکرار شونده نرخ دلار یا به عبارتی سقوط آزاد ارزش ریال، با کسری بودجه سرسام‌آور و به طبع تورمی که مدام رکوردها را جابه‌جا می‌کند، با شکاف اجتماعی و طبقاتی که روز به روز گسترده‌تر می‌شود، با وضعیت اینترنتی که به سمت قطع اتصال کامل با شبکه جهانی پیش می‌رود، در وضعیت تحریم‌های تشدیدشونده و تعمیق و گسترش انزوای خصومت‌آمیز با بخش‌های مهمی از فضای بین‌الملل، چه خواهد شد؟»

 عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس در ادامه اظهار داشت: متن اولی که خواندم مربوط به حدود ۶۰ و چند سال پیش است. اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ مشاوران هاروارد در ایران حضور پیدا کردند. آن‌ها می‌خواستند برای نوشتن برنامه سوم توسعه به سازمان برنامه بودجه کمک کنند. این پاراگرافِ «جامعه منتظر» که خواندم برداشت بالدوین، نویسنده کتابِ «برنامه ریزی و توسعه در ایران»، از آن سال‌ها است. او اواخر دهه ۳۰ و اوایل دهه ۴۰ جامعه ایران را جامعه‌ای در حال انتظار برای رخداد بحران می‌بیند. متن دوم هم مربوط به اسفند ماه سال ۱۴۰۱ است. با توجه به وقایعی که جامعه در شش ماه دوم سال ۱۴۰۱ از سر گذرانده بود، این حس در جامعه وجود داشت که سال ۴۰۲، سال خیلی خاصی است و ما شاهد اتفاقات تحولی خواهیم بود.

او افزود: از نظر من دو چیز در حال تکرار شدن است. ۱- این احساس تکرار شونده که در این زمان قرار است حوادث مهمی رخ دهد. ۲- احساس زوال عمومی و افول. بیش از یک قرن است که ما احساس می‌کنیم هر روز دریغ از دیروز. در نتیجه در جامعه ایران احساس انتظار برای تحول خیلی پررنگ است. این تغییر هم باید در حوزه سیاست اتفاق بیفتد تا جامعه احساس تحول کند. حس جامعه این است که در ابتدا حوزه سیاست است که باید تغییر کند تا حوزه‌های دیگر متحول شوند. انگار حوزه اجتماعی و اقتصادی معلولِ حوزه سیاسی است. اگر قرار است اوضاع بهتر شود باید ابتدا سیاست درست شود. آیا واقعا حوزه سیاسی علت تغییرات در دیگر حوزه هاست یا اتفاقا خودش پیامد و معلول تغییرات در دیگر حوزه‌هاست؟ در ادامه به این پرسش پاسخ می‌دهم.

بهاره آروین در ادامه به بررسی دو نوع تحول در دوره پهلوی پرداخت و در این ارتباط گفت: پهلوی اول و دوم دو نوع متفاوت از تحول را تجربه کردند. اتفاقات بین المللی موجب سقوط پهلوی اول شد. رضاخان در داخل هیچ مخالفی نداشت. هیچ نیرویی که بتواند آن نظام را ساقط کند وجود نداشت. از طرفی سقوط پهلوی دوم نتیجه تحولات داخلی بود. بنابراین ما هر دو نوع تحول را در جامعه ایران تجربه کردیم.

 او در پاسخ به این سوال که آیا در سال ۱۴۰۴ از طریق فضای بین‌الملل یا سیاست داخلی  تحولات خاصی در کشور اتفاق می‌افتد؟، گفت: پاسخی که به این سوال می‌دهیم تفاوت رویکردها و نظرگاه‌های ما را تعیین می‌کند. من فکر می‌کنم در عرصه سیاست داخلی تحولی نخواهیم داشت. اساسا تمایز ساختار سیاسی جمهوری اسلامی با پهلوی در این است که جمهوری اسلامی انعطاف لازم برای تغییرات سیاسی را در عین ثبات فراهم می‌کند. طی سال‌های۲۰ تا ۳۲ با جابه‌جایی متعدد نخست‌وزیران وضعیت بی‌ثباتی بر کشور حاکم بود. از آن طرف از ۳۲ به بعد هیچ تغییری دیده نمی‌شود. نخست‌وزیر تغییر می‌کند  اما تحولی حاصل نمی‌شود. حس مردم هم این بود که شاه برای بالا تا پایین مملکت تصمیم می‌گیرد و هیچ چیزی تابع تغییر نخست‌وزیرها نیست. اساسا انقلاب اسلامی به عنوان رخدادی که در تداوم جامعه ایرانی و تحولات تاریخی آن رخ داده است، یک دستاورد مهم داشته و آن اینکه تغییر در عین ثبات را فراهم کرده است. البته ممکن است افکار عمومی چنین حسی نداشته باشد. با وجود اینکه انتخابات اخیر از نظر مشارکت، نگران کننده بوده است اما انتخابات در ایران همیشه حدی از تغییرات سیاسی را رقم زده و انعطاف نظام سیاسی را نشان داده است. من فکر می‌کنم نظام سیاسی معلول و پیامد تغییرات اقتصادی و اجتماعی است. انقلاب اسلامی ایران کاملا معلول تحولات عمیق‌تری در عرصه اقتصاد و در عرصه اجتماع بود.

او در ادامه بیان داشت: در سال ۱۴۰۱همه فکر می‌کردند که در سال ۱۴۰۲ ایران زیر و زبر می‌شود. من آن‌جا گفتم اتفاق خاصی به ویژه در عرصه سیاسی رخ نمی‌دهد. الان هم فکر می‌کنم ما در داخل پتانسیلی برای تغییرات بنیادین سیاسی در سال ۱۴۰۴ نخواهیم داشت. با وجود اینکه عرصه بین‌المللی اوضاع متلاطمی دارد من همچنان فکر می‌کنم که این عرصه هم آماده تحولات بنیادینی نیست که موجب تغییرات سیاسی شود.    .

بهاره آروین، عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس، در پایان گفت: از منظر مردم و افکار عمومی شرایط در سال ۱۴۰۴ بهبود پیدا نمی‌کند. من هم فکر می‌کنم تغییر بنیادینی را شاهد نخواهیم بود. نکته آخر هم اینکه من فکر می‌کنم اساساً بعید است در جامعه ایران تحولی داشته باشیم. البته تغییرات سیاسی‌ای ایجاد می‌شود که متاثر از تغییر تدریجی فضای اجتماعی- سیاسی در کشور است.

آینده ایران در گرو «خودآگاهی» به «ماهیت ایران» است

سیدحسین شهرستانی، مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، آخرین سخنران نشست در ابتدای ارائه خود گفت: سالیانی است که می‌خواستم ایده‌ای را مطرح کنم و همواره تردید داشتم اما در این جلسه قصد بیان آن را دارم. بحث من با مطلقِ آینده چه دور چه نزدیک، مرتبط است.

او ادامه داد: پرسش از آینده هر چیزی در گرو پرسش از ماهیت آن چیز است. آیا ما می‌توانیم اصلا از ماهیت ایران سخن بگوییم؟ به نظر می‌رسد پرسش اصلی، پرسش از ماهیت ایران و ایده ایران است. چیزی که به نحو اساسی در تاریخ ما گم و گور شده است. ما دائما از ایران، ایران‌شهر و قلمرو ایران سخن می‌گوییم اما دقیقا نمی‌دانیم راجع به چه ایده‌ای حرف می‌زنیم. ایران صرفا زبان فارسی نیست. هر کشور و هر فرهنگی زبانی دارد و این زبان هم تطور پیدا می‌کند. ما باید به مفهومی از ایران به مثابه ایده برسیم که زبان فارسی هم به واسطه آن تداوم و پویایی پیدا کرده است. خب ایرانیان به این پرسش اندیشیده‌اند و برای آن پاسخی داشته‌اند. ایران در طول تاریخ صاحب ایده‌ای بوده و این ایده را طرح کرده و به زبان آورده است. آن ایده در واقع ماهیت ایران است. در نظر ارسطو ماهیت و صورت شیء، غایت شیء است و آینده هر چیزی تحقق صورت و ایده آن شیء است. همه ملل، کشورها و فرهنگ‌ها در جهان صاحب این ایده نیستند یا این ایده را به زبان نیاورده‌اند. اما در تاریخ ما این ایده به زبان آمده ولی عجیب است که ما از آن آگاه نیستیم.

مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، در ادامه با اشاره به شاهنامه فردوسی گفت: جالب است که در شاهنامه فردوسی دقیقا در مقطع تاسیسِ جغرافیای تمدنیِ جهان و در مرکز آن ایران، این ایده طرح می‌شود. حالا اسطوره، افسانه و هرچه هست، آگاهیِ ملت ایران از خودش است. آگاهی‌ای که ایران را ایران کرده است. این ایده زبان فارسی را حفظ کرده و در دوران‌هایی که مرزهای سیاسی ایران از دست رفته، ایران را نه فقط در قلمرو زبان فارسی بلکه در قلمرو اندیشیدن به این ایده، زنده نگه داشته است. این ایده در نقطه تاسیس ایران آشکار می‌شود. چون ماهیت هر چیزی در نقطه تاسیسش آشکار می‌شود. فردوسی این ایده را به شکل داستان طرح می‌کند.

این استاد دانشگاه افزود: در پیش از عصر فریدونی و تا زمانه فریدون زمین یکپارچه بود. یک جغرافیایِ یکپارچه‌ای که پادشاهان جهان در آن حضور داشتند. ما با تکثری از درون این وحدت در جهان روبرو هستیم. در همه اساطیر وقوع این کثرت از درون یک وحدت بیان شده است. فریدون سه فرزند داشت. از آن طرف مقرر شد و فهمید که باید زمین به سه بخش تقسیم شود. این سه بخش یعنی آینده کل جهان؛ شرق، غرب و مرکز. خب از این‌جا به بعد قرار است شرق،  غرب و میان طرح بشود.

سیدحسین شهرستانی در ادامه اظهار داشت: فریدون آزمونی برپا کرد برای اینکه گوهر فرزندان خود را آشکار کند تا ببیند شرق، غرب و میان را به چه کسی بسپارد. اژدهایی در برابر این‌ها ظاهر شد. این‌ها نوجوان بودند و هنوز نام نداشتند، یعنی گوهرشان آشکار نشده بود. هر کدام از این سه فرزند در برابر این مخاطره (اژدها همان فریدون است که به شکل اژدها در برابر آن‌ها ظاهر شده است)، واکنشی نشان دادند. برادر بزرگتر که بعدا موسس تمدن غرب می‌شود از آن‌جا می‌گریزد. عقل را پیش روی خودش قرار داد و رهنمود عقل را فرمان برد. برادر دوم که موسس تمدن شرق خواهد شد، بی گدار به جنگ اژدها رفت. برادر سوم راه میانه را برگزید. نه گریخت و نه بی‌گدار به کام خطر رفت. او شد ایرج و ایران به او سپرده شد. این داستان پر از معانی است. در این داستان بنیادهای مفهوم ایران و ایده ایران نهاده شده است. کل شاهنامه بستِ همین مفهوم است و ما این را فراموش کرده‌ایم.

او در ادامه در مورد پیوند ایران و اسلام گفت: ایران به مثابه سرزمین میانه تطبیق پیدا می‌کند با سنت اسلامی، اسلام به مثابه امت وسط بین شرق و غرب، بین مسیحیت و یهودیت، و این بنیاد پیوند بین ایران و اسلام می‌شود. ایران و اسلام اینگونه با هم پیوند پیدا می‌کنند. ایران و اسلام، هر دو امر میانه را به عهده گرفتند.

شهرستانی با اشاره به سیاست ایران باتوجه به شاهنامه گفت: این دو جهت‌ که از شرق و غرب در این‌جا مطرح شد، دو جهتِ سیاست در درون ایران هم هست. چون در تاریخ ملی و اساطیری ما، هم آن جهت اول، یعنی عقلانیت سرد و هم عنصر بی‌باک حضور دارد. ما عقلانیت سرد یا آن عقلانیت چاره‌اندیش که فاصله بهینه‌ای از واقعیت می‌گیرد تا دچار آن نشود را با تمدن غرب می‌شناسیم. این در تاریخ اساطیری ما نهاد وزارت می‌شود. آن عنصر دوم، عنصر بی‌باک، هم نهاد شجاعت و پهلوانی می‌شود.

او در پایان با جمع‌بندی سخنان خود گفت: این دو عنصر همین امروز در سیاست ایرانی حضور دارند. دوگانه سیاسی اصلاح‌طلبی و اصول‌گرایی هم می‌توان امتداد نهاد وزارت و نهاد پهلوانی دانست. بخشی از سیاست ایران امتداد نهاد پهلوانی و امتداد ایده شجاعت است و بخشی از سیاست ایران امتداد نهاد وزارت است. مفهوم اساسی سیاست ایران در تعادل بین این‌ها و در میانجی‌گری بین شرق و غرب شکل می‌گیرد. ما نه شرقی هستیم و نه غربی و این ایده‌ای است که در انقلاب اسلامی ظهور پیدا کرد. بنابراین آینده ایران در گرو خودآگاهی به ماهیت ایران و نقش ایران در میانه شرق و غرب است.

نشست «فردایی دیگر؛ گفتارهایی درباره آینده نزدیک ایران»-۲۲-۱۲-۱۴۰۳
امکانات
برچسب ها
امیر راقبایرانبهاره آروینسیدحسین شهرستانیعلوم انسانیعلیرضا زادبرفردایی دیگرمحسن دنیویمحمدقوچانی
ثبت دیدگاه
برای صرف‌نظر کردن از پاسخ‌گویی اینجا را کلیک نمایید.

درس‌گفتار و دوره‌های آموزشی
بیناب، مجلۀ تخصصی فرهنگ‌وهنر
دیدگاه
در نشست «تعزیه و روایت ایرانی» مطرح شد: «تعزیه، حلقه مفقوده روایتِ ایرانی»

در نشست «تعزیه و روایت ایرانی» مطرح شد: ...

۱۴۰۴-۰۹-۰۲
با کتاب «مفاهیم کلیدی در اقتصاد رسانه»؛ آرین طاهری برگزیده سی‌و‌دومین جشنواره کتاب سال دانشجویی شد

با کتاب «مفاهیم کلیدی در اقتصاد رسانه»؛ ...

۱۴۰۴-۰۸-۲۸
کارکرد ادبیات داستانی در ادبیات نمایشی مذهبی ایران

کارکرد ادبیات داستانی در ادبیات نمایشی م...

۱۴۰۴-۰۸-۲۴
در نشست ایده ایران چیست؟ مطرح شد: «بازگشت به کجاستیِ ایران؛ از فلسفۀ مکان تا طرح آمونیل»

در نشست ایده ایران چیست؟ مطرح شد: «بازگش...

۱۴۰۴-۰۸-۱۳
نشست نقد و بررسی رمان «آن‌جا» برگزار شد؛ آینده‌ای که نمی‌خواهد از گذشته جدا شود

نشست نقد و بررسی رمان «آن‌جا» برگزار شد؛...

۱۴۰۴-۰۸-۱۱
در آیین نکوداشت استاد محمود فرشچیان مطرح شد؛  هنر، سلوک و احیاء؛ مروری بر میراث محمود فرشچیان در هنر معاصر ایران

در آیین نکوداشت استاد محمود فرشچیان مطرح...

۱۴۰۴-۰۸-۱۱
«آمونیل؛ طرحی برای توسعه و منطقه‌گرایی در غرب آسیا»

«آمونیل؛ طرحی برای توسعه و منطقه‌گرایی د...

۱۴۰۴-۰۸-۱۱
چگونه می‌توان از معماری بومی به‌عنوان الگوی سیاست‌گذاری شهری بهره گرفت؟

چگونه می‌توان از معماری بومی به‌عنوان ال...

۱۴۰۴-۰۸-۱۱
نشست نقد و بررسی رمان «آن‌جا»

نشست نقد و بررسی رمان «آن‌جا»

۱۴۰۴-۰۸-۰۵
شهرگفتار؛ خوانش سه بعدی تهران

شهرگفتار؛ خوانش سه بعدی تهران

۱۴۰۴-۰۸-۰۳
کتاب‌های جدید پژوهشکده
پیشنهاد سردبیر
در نشست «تعزیه و روایت ایرانی» مطرح شد: «تعزیه، حلقه مفقوده روایتِ ایرانی»

در نشست «تعزیه و روایت ایرانی» مطرح شد: ...

۱۴۰۴-۰۹-۰۲
با کتاب «مفاهیم کلیدی در اقتصاد رسانه»؛ آرین طاهری برگزیده سی‌و‌دومین جشنواره کتاب سال دانشجویی شد

با کتاب «مفاهیم کلیدی در اقتصاد رسانه»؛ ...

۱۴۰۴-۰۸-۲۸
کارکرد ادبیات داستانی در ادبیات نمایشی مذهبی ایران

کارکرد ادبیات داستانی در ادبیات نمایشی م...

۱۴۰۴-۰۸-۲۴
در نشست ایده ایران چیست؟ مطرح شد: «بازگشت به کجاستیِ ایران؛ از فلسفۀ مکان تا طرح آمونیل»

در نشست ایده ایران چیست؟ مطرح شد: «بازگش...

۱۴۰۴-۰۸-۱۳
نشست نقد و بررسی رمان «آن‌جا» برگزار شد؛ آینده‌ای که نمی‌خواهد از گذشته جدا شود

نشست نقد و بررسی رمان «آن‌جا» برگزار شد؛...

۱۴۰۴-۰۸-۱۱
در آیین نکوداشت استاد محمود فرشچیان مطرح شد؛  هنر، سلوک و احیاء؛ مروری بر میراث محمود فرشچیان در هنر معاصر ایران

در آیین نکوداشت استاد محمود فرشچیان مطرح...

۱۴۰۴-۰۸-۱۱
«آمونیل؛ طرحی برای توسعه و منطقه‌گرایی در غرب آسیا»

«آمونیل؛ طرحی برای توسعه و منطقه‌گرایی د...

۱۴۰۴-۰۸-۱۱
چگونه می‌توان از معماری بومی به‌عنوان الگوی سیاست‌گذاری شهری بهره گرفت؟

چگونه می‌توان از معماری بومی به‌عنوان ال...

۱۴۰۴-۰۸-۱۱
نشست نقد و بررسی رمان «آن‌جا»

نشست نقد و بررسی رمان «آن‌جا»

۱۴۰۴-۰۸-۰۵
شهرگفتار؛ خوانش سه بعدی تهران

شهرگفتار؛ خوانش سه بعدی تهران

۱۴۰۴-۰۸-۰۳
مطالب پربازدید
  • نشست «فهم سواد رسانه‌ای در ایران: سواد ب... - 984 بازدید
  • «امکان‌ها و زمینه‌های حقوقی برای رشد وی‌... - 983 بازدید
  • تاملی در سیاست‌های بازآفرینی شهری در چهل... - 971 بازدید
  • اثر «لیالی و الدهور» در محفل چهل‌و‌نهم «... - 961 بازدید
  • در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی؛ نشست «... - 957 بازدید
  • سیدحسین شهرستانی در نشست «عصر نصرالله»: ... - 952 بازدید
  • گفتارهای اصحاب اندیشه و علوم انسانی در چ... - 941 بازدید
  • در هشتمین جستار «بازار رسانه» مطرح شد؛ ش... - 935 بازدید
  • در نشست «سه دهه در آیینه جادو» مطرح شد؛ ... - 928 بازدید
  • کتاب «هم رومی و هم زنگی» به بازار نشر آم... - 923 بازدید
    • برنامه های پژوهشی
    • هیئت علمی
    • چارت
    • درباره ما
    • تماس با ما
    • کتابخانه الکترونیک
    کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی است.
    LemonTheme