در نشست «تعزیه و روایت ایرانی» مطرح شد: «تعزیه، حلقه مفقوده روایتِ ایرانی»
نشست «تعزیه و روایت ایرانی» روز دوشنبه، بیستوششم آبانماه از سوی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد.
نشست «تعزیه و روایت ایرانی» روز دوشنبه، بیستوششم آبانماه از سوی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد.
نشست «تعزیه و روایت ایرانی» با محوریت کارکرد ادبیات داستانی در ادبیات نمایشی مذهبی ایران با حضور محمد رودگر، نویسنده و هیئت علمی دانشگاه و اسماعیل مجللی، پژوهشگر تعزیه و آیینهای نمایشی ایرانی، روز دوشنبه، بیستوششم آبانماه در سرای شهید آوینی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد.

در ابتدای نشست محمد رودگر، عضو هیئت علمی دانشگاه، گفت: موضوع جلسه در مورد تعزیه و ارتباط آن با روایت ایرانی است و در این رابطه خدمت جناب آقای مجللی هستیم. ایشان پژوهشگر حوزه تعزیه هستند و هم به صورت پژوهشی و هم به طور اجرایی دستاندرکار تعزیه هستند. من مقداری میخواهم در باب این موضوع و ارتباطش با ادبیات داستانی، سؤال و مسئله ایجاد کنم و اهداف و ضرورتهای آن را برای مخاطب بیشتر باز کنم. ما به عنوان طیف داستاننویس و اصحاب ادبیات داستانی، دغدغههایی در زمینه داستان تاریخی داریم. به خصوص بعد از انقلاب اسلامی یکی از دغدغههای مهم هنرمندان و داستاننویسان، کار در باب واقعۀ کربلا بوده است. اما آنچنان موفقیتی در این زمینۀ به خصوص نداشتهایم. ما حتی زندگینامه داستانی موفقی در رابطه با شخص حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام نداریم. در مورد واقعۀ کربلا، جسته و گریخته و در حد پارههایی از واقعه را تا حدی داستاننویسان روایت کردهاند، اما در مورد کلیت قضیه معطوف به حضرت، تا به امروز داستان موفقی نداشتهایم.
او افزود: البته اینطور نیست که هیچ کاری انجام نشده باشد. اتفاقاً کارهای زیادی مربوط به واقعۀ کربلا میتوانیم گزارش بدهیم که این داستان یا آن رمان هست، اما این کارهایی که تا حالا انجام شده، کامل و موفق نبودهاند. این کارها بیشتر ناظر به شخصیتپردازیای که در تعزیه داریم، شخصیت حضرت امام حسین (ع)، حضرت زینب سلامالله علیها و شخصیتهای بد مانند شمر و عمر سعد، بوده است. این شخصیتها در تعزیه زنده و حاضر هستند، اما داستانها بیشتر ناظر به شخصیتهای بد بوده و شخصیت شر را بیشتر کار کردهاند. نویسندگان قطعههای بسیار کوچک و کوتاه و حوادث پیرامونی واقعه کربلا را بیشتر کار کردهاند. خود جنگ، خود صحرای کربلا، اتفاقی که برای امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) میافتد و ارتباط این دو برادر با همدیگر را نتوانستهاند به خوبی روایت کنند و کلاً در باب داستانسرایی برای ائمه معصومین این معضل وجود داشته است.
این نویسنده در ادامه اظهار داشت: قبل از اینکه شما وارد صحبت شوید و حرفهای اصلی را بزنید، بنده ارتباط روایت ایرانی با کار تعزیه را میخواهم مقداری از جنبههای مختلف بررسی کنم. چه ضرورتی دارد که ما در ادبیات داستانی بخواهیم در باب تعزیه کار کنیم؟ ادبیات کهن، دارای سیرههای نوشتاری مختلفی است. برای نمونه، یک سیرهی نوشتاری داریم به نام مجلسنویسی. سیرۀ مجلسنویسی این بوده که یک بزرگ، یک فقیه، یک شخصیت اندیشمند یا عارف بر روی منبر – که مهمترین رسانه روزگار خودش بوده – سخن میگفته و طلبهها و شاگردان، آنهایی که سواد داشتند، این صحبتها را مینوشتند و این میشد مجلسنویسی. این سیره، سیرهی بسیار مفصلی است و انواع و اقسام مختلفی دارد. متون سیرۀ نوشتاریِ دیگری هم چون پرندهنامهنویسی، طِیرنامهنویسی، داریم. رسالهالطیرهایی که از شخصیتهای بزرگی مثل ابنسینا، احمد غزالی و دیگران به جا مانده است. آنها علاقه داشتند که ماجرای پرندهها را روایت کنند. یعنی یک داستان واحد با ابتدا و انتهای مشخص که قلهی این سیرهی نوشتاری، «منطقالطیر» عطار نیشابوری است.
رسالههای عقل و عشق نیز گونهی دیگری از سیرهی نوشتاری است. چندین و چند رساله در این زمینه داریم. اگر کسی دانشجو باشد و بخواهد کار پژوهشی انجام دهد پایاننامهای در مورد رسالههای عقل و عشق بردارد، میتواند کار جالبتوجهی انجام دهد؛ از نجمالدین رازی بگیرید تا شخصیتهای دیگر. مقتلنویسی هم یک سیره نوشتاری بسیار مهم است. در بین علمای شیعه، یکی از کارهایی که غیر از اربعیننویسی یا چهل حدیثنویسی برایشان اهمیت داشته، نوشتن مقتل بوده است.
نویسنده رمان دیلمزاد در ادامه مطرح کرد: اتفاق جذاب و جالبتوجهی که من ندیدهام در جاهای دیگر دنیا چنین چیزی باشد، این است که یک داستان مشخص و واحد که از ابتدا تا انتهایش را همه میدانند –همه میدانند که حضرت امام حسین (ع)، در صحرای کربلا به اتفاق اصحاب و یارانش به شهادت رسید – فقیه از دیدگاه فقاهتی، متکلم از دیدگاه کلامی و عارف از دیدگاه عرفانی روایت کرده باشد. بنابراین ما از یک داستان مشخص و یک پیرنگ واحد، روایتهای مختلف داریم. این برای داستاننویس چیز جذابی است، اما کمتر کسی به طور تخصصی به دنبال این قصه رفته که این روایتهای مختلف چه تفاوتهایی دارند و منِ داستاننویس امروزی چطور میتوانم از این روایتهای مختلف استفاده کنم و یک روایت بومی و خاص خودم را خلق کنم. البته این کار، دشواریهای زیادی دارد.
رودگر در ادامه بیان داشت: تعزیه یک روایت خاصتر از واقعه کربلا است که مقتلنویسی نیست، بلکه به طور نمایشی کار میکند و در آن نیز روایتهای مختلفی از واقعه ارائه میشود.
این روایتها در دورههای مختلف از صفویه تا دورۀ معاصر، یکدست و یکجور نبودهاند و روایتهای مختلفی از اصل داستان و پیرنگ به ما ارائه میکنند که این برای ما بسیار حائز اهمیت است. ثانیاً تعزیه با مقتلنویسی تفاوتهای بسیار جالبتوجهی دارد و باز هم دایره روایتهای این داستان واحد را برای ما گستردهتر میکند.
ما به عنوان یک داستاننویس یا پژوهشگر در امر داستان، نیامدهایم دامنۀ روایتهای عاشورا و واقعه کربلا را از سیره نوشتاری مقتلنویسی تا تعزیه، یکی یکی بررسی کنیم و ببینیم که اینها با همدیگر چه شباهتها و تفاوتهایی دارند و چه کارکردهایی برای داستاننویس و راوی روایت ایرانی امروز میتوانند داشته باشند. تعزیه داستان خاص خود را دارد. مقتلنویسی نیز داستان خاص خود را دارد. تعزیه یک امر کاملاً نمایشی است و از هنرهای مختلفی در آن استفاده میشود، از جمله موسیقی. یکی از بزرگان موسیقی معاصر ما نقل میکند که بسیاری از گوشهها و مقامهای موسیقی ممنوع شده بود و همین تعزیهخوانها توانستند ثبت کنند و به دست ما برسانند. تعزیه وجهههای روایی جذابتری برای ارائه به داستاننویس میتواند داشته باشد، مخصوصاً برای کسی که در جستوجوی روایتی ایرانی است؛ مخصوصاً برای کسی که میداند نوشتن داستان و رمان در زمینه امام حسین (ع) و واقعه کربلا چه دشواریهای سهمگینی دارد. اولاً کار تاریخی است و ثانیاً باید شما به عنوان نویسنده، با شخصیت امام معصوم یا امامزادگان بزرگی مثل حضرت ابوالفضل العباس یا حضرت علیاکبر (ع) همذاتپنداری کنید. خوب، اینها برای داستان دشوار است.
نوسنده رمان دخیل هفتم در پایان سخنان خود گفت: از سوی دیگر، ساختار غربی وارداتی مثل رمان که آنچنان قدمتی ندارد و هنوز نتوانستهایم روایت درست و بومی ایرانیای از آن ارائه دهیم، نمیتواند به خوبی از عهده این کار برآید. اما این اتفاق در زمینه روایت، به خصوص در تعزیه رقم خورده است. ما میتوانیم از تعزیه برای داستاننویسی استفادههای بسیاری ببریم. این امر در مقتلنویسی هم تا حدود زیادی رقم خورده و میتوانیم رویکردهای مختلف روایت واقعه عاشورا را در این محفلها بررسی کنیم و از آن در ادبیات داستانی خودمان استفاده کنیم. به همین دلیل است که تعزیه برای ما بسیار اهمیت دارد و میتواند یکی از حلقههای مفقوده روایت ایرانی، به خصوص روایت واقعۀ عاشورا برای نویسنده ادبیات داستانی باشد. این اهمیت نیز ناظر بر این است که تعزیه کاملاً اصالت ایرانی دارد. شاید مدلهایی از تعزیه در عراق اجرا میشود، اما فکر نمیکنم جای دیگری به این شکل و با این نام، سابقهای از این قصه داشته باشند. جناب علامه محمدتقی نوری، از جمله اولین کسانی بودند که متن تعزیه را جمعآوری کردند. ایشان دیوانی دارند و اشعاری که برای تعزیهها سروده شده را جمعآوری کرده و فکر میکنم چند سالی است که چاپ و تصحیح شده است؛ کار بسیار جالبتوجهی است. حتی آثار باستانی مربوط به تعزیه در ایران داریم که متأسفانه بعضی را خراب کردند، اما در بعضی از روستاها، این آثار باستانی مربوط به تعزیه وجود دارد. این نشان میدهد که تعزیه قدمت و اصالت دارد و نشانههای ایرانی در این روایتها وجود دارد.
از این جهت، در میز ادبیات داستانی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، به عنوان کسانی که در جستوجوی روایت ایرانی هستیم، به آقای مجللی زحمت دادیم و از ایشان دعوت کردیم که تشریف بیاورند و در مورد تعزیه و اینکه منِ نویسنده ایرانی، داستاننویس و رماننویس ایرانی، چطور میتوانم از این عنصر بسیار جذاب، بومی و ایرانی در کار روایت ایرانی خودم استفاده کنم، برای ما بیشتر توضیح دهند.

مجللی، پژوهشگر تعزیه و آیینهای نمایشی، در ابتدای سخنان خود گفت: بشر از همان ابتدای دوران خلقت خود، زمانی که با کشمکشها و درگیریهایی در زندگی شخصی خود، با جنگها و شکارهایی که داشت، زمانی که برمیگشت و برای عدهای اینها را تعریف میکرد، خود به خود میشود گفت که پایههای اولیه داستانسرایی و داستاننویسی را رقم میزند. در حین این داستانگوییها، یک سری حرکات و صداهایی هم از خود درمیآوردند و با بازیهای پیشپاافتاده این حرکات را انجام میدادند که در کنار آن میتوان گفت ما هنری به نام نقالی را نیز خود به خود شاهد بودیم. با بزرگنمایی و کوچکنمایی دشمنان یا شکارها و غیره، چیزهایی برای عدهای تعریف میکردند و عملاً ما داستانها را از این موارد میشنیدیم.
او افزود: تعزیه نیز یک شعر روایی است که با موسیقی به صورت نمایشی به مخاطب عرضه میشود. یعنی عملاً چیزی نیست که ما روی کاغذ بنویسیم و از روی کاغذ بخوانیم. شعر روایی بر اساس یک اتفاق – یا واقعی یا قصه – با موسیقی به صورت نمایشی اجرا میشود و این کار، شبیهخوان را وادار میکند که سه هنر ادبیات، نمایش و موسیقی را توأمان با همدیگر برای مردم عرضه کند. آبشخور اصلی بحث تعزیه، همانطور که حضرت عالی اشاره فرمودید، برمیگردد به واقعۀ کربلا و اتفاقاتی که در سال ۶۱ هجری در کربلا رخ داد. زندگی سراسر دراماتیک حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام، به خصوص در ۵ یا ۶ ماه آخر عمر مبارکشان، عملاً اتفاقاتی را در زندگیشان رقم زد که سراسر درام و نمایشی بودند و از دل آنها داستانهایی خلق شد و این داستانها هم گاه به صورت نمایشی – که همان تعزیه باشد – به مخاطب ما عرضه میشود.
مجللی در ادامه مطرح کرد: حالا یک پیشزمینه را بنده عرض کنم که اصلاً تعزیه چگونه شکل گرفت، به چه صورتی به وجود آمد و اصلاً چه کسی گفته بود که ما باید بحث عاشورا را به این شکل برای مردم عرضه کنیم. ما غیر از ایران، کشورهای دیگری داریم که شیعه هستند و برای امام حسین عزاداری هم انجام میدهند، ولی این شکل از عزاداری را ندارند. من بعد از ایام اربعین، یک سخنرانی در مورد تعزیه برای قشر دانشگاهی در کربلا داشتم. وقتی صحبت میکردم، از خود اساتید دانشگاههای کربلا شنیدم که گفتند ما یک چیزهایی داریم، یک سری حرکتهای نمایشی در یک میدان وسیع که میآیند تنظیم میکنند و یک حرکتهای نمایشی اجرا میکنند، ولی به این شکل و شمایلی که شما از ایران تعریف میکنید، خیر، ما چنین چیزی نداریم. چون شعر، شعر فارسی است و موسیقی، موسیقی ایرانی است و توسط هنرمندان ایرانی هم اجرا میشود، عملاً میشود گفت به صورت کامل یک هنر کاملاً ایرانی است.
او ادامه داد: از قرن سوم هجری تاریخ ادبیات ما با شعر رودکی شروع میشود که موضوع و قالب متن، مدح شاهان بود و توسط شاعران سروده میشد. از چند سالی بعد از آن، عملاً ادبیات به خدمت واقعۀ عاشورا درآمد و ما اشعار و داستانهایی را با محوریت عاشورا میبینیم. کسایی مروزی اولین فردی است که در قرن چهارم بر اساس واقعه کربلا شعر سرود. این روند همچنان ادامه داشت و ادامه دارد تا همین الان؛ بالغ بر صدها هزاران بیت شعر، توسط شاعران گمنام و نامی کشور سروده شده است.
خیلی مواقع شده که ما از کنار تعزیه عبور کردیم و نگاه هنری به این موضوع نداشتیم و حتی شاید اعتراض هم کردیم که اگر در یک کوچهای یک مجلس تعزیه دارد اجرا میشود، به خاطر سروصدا یا مزاحمتهای احتمالی که به وجود آمده، معترض شدهایم. اما هیچ وقت نیامدیم نگاه کنیم به این هنر که آن شعری که توسط شخص دارد اجرا و بیان میشود، بخشی از ادبیات شامل میشود.
این پژوهشگر در ادامه گفت: در تاریخ ادبیات ما، بعد از اسلام، داستانها معمولاً به صورت نظم ارائه میشدند. تعزیه به نوعی از قصههای کهن ایرانی وام گرفته شده است. یعنی علاوه بر اینکه ادبیات، موسیقی و نمایش را به خدمت خود درآورده، به سراغ قصههای کهن نیز آمده است. با الگوبرداری از داستانها و قصههای سنتی، مجالس تعزیه بسیاری را ما شاهد و ناظر هستیم که عملاً بر اساس قصههای سنتی سروده شدهاند و حتی رد و نشان قصههای سنتی را در تعزیههای مربوط به ماجرای اباعبدالله الحسین علیهالسلام هم میبینیم.
او افزود: خیلی از پژوهشگران میگویند که تاریخچه این هنر برمیگردد به زمان صفویه، اما تاریخ ادبیات ما عکس این را میگوید. در دوره صفویه شاعران زیادی در کشور نداشتیم. ادبیات هم آنقدری که باید و شاید با مردم آشتی نکرده بود. خیلی از شاعران ایران را رها کردند و رفتند و سبک هندی را ایجاد کردند. این روند تا زمان قاجار ادامه داشت.
فتحعلیشاه قاجار زمانی که محافل ادبی را ایجاد کرد و یک سری انجمنهای شعر در سراسر کشور – بیشتر در منطقه تهران، شیراز و اصفهان – تشکیل شد، در این انجمنهای ادبی بر اساس موضوعات مختلف اقدام به سرایش اشعاری کردند که از جمله یکی از آنها واقعۀ کربلا بود. نسخههای تعزیه رسماً در زمان فتحعلیشاه قاجار بیرون آمد.
مجللی در ادامه بیان داشت: کمی که جلوتر میآییم، میبینیم که امیرکبیر به شهاب اصفهانی دستور میدهد که یک سری اشعار را بر اساس واقعه کربلا بسراید. در واقع این چیزی که ما شاهد و ناظرش هستیم را بیاورد که هم برای خواص پذیرفتنیتر باشد و عامه مردم هم بتوانند از این موضوع استفاده کنند و همهگیر و همهفهم باشد. این اشعار همگی شعر نمایشی هستند و به هیچ عنوان با اشعار سایر شعرای کلاسیک ما قابل مقایسه نیست. بحث هنرهای نمایشی و ادبیات نمایشی ما در زمان قاجار شکل گرفت. اولین نمایشنامهنویسی ما توسط میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقا تبریزی صورت گرفت. اینها دقیقاً زمانی آمدند نقشه راه را برای هنرمندان تئاتر ارائه کردند که نسخههای تعزیه وجود داشت. یعنی عملاً تعزیه را قبل از آن دیده بودند. موسیقی ما هم دقیقاً در زمان ناصرالدینشاه تدوین شد. البته ما تا قبل از آن، در دوران ساسانیان هم نوازندگان، رامشگران و موسیقیدانهایی داشتیم. اما این موسیقیای که امروز به خدمت هنر ما درآمده و داریم استفاده میکنیم، دستاورد میرزا عبدالله فراهانی است که در زمان ناصرالدینشاه قاجار شکل گرفت. در آن برهه زمانی، هنر تعزیه را ایجاد کردند که موسیقی را بها دهند؛ یعنی از آن حصار تحریم خارجش کنند.
او در ادامه در پاسخ به این سؤال که تعزیهها چه اقتباسها و دخل و تصرفاتی در روایتهای تاریخی داشتند، توضیح داد: بر اساس روایتهای کهن، داستان امیر ارسلان نامدار به عنوان یکی از متون مکتوب در اختیار ما قرار دارد. نقل است که نقیبالملک برای ناصرالدینشاه قاجار این داستان را روایت میکرد. بسیاری از هنرمندان حاضر در دربار قاجار، دارای القاب درباری بودند؛ همانگونه که نقال دربار با عنوان «نقیبالممالک» یا «نقیبالملک» خوانده میشد، کارگردان تعزیه نیز از جانب ناصرالدینشاه لقب «معینالبکا» دریافت کرده بود. با بررسی ساختار داستان امیر ارسلان نامدار، میتوان تشابهات چشمگیری با مجالس تعزیه مشاهده کرد. شخصیتهای این داستان کاملاً منطبق بر کاراکترهای تعزیه هستند و بنمایههای روایی آن نیز با مضامین بهکاررفته در تعزیه همخوانی دارد. رویدادهای داستان و ساختار تو در توی آن، که در ادبیات داستانی ایران مشاهده میشود، در تعزیه نیز حضور پررنگی دارد.
مجللی ادامه داد: در تعزیه، محور اصلی داستان، شهادت امام حسین (ع) است و مخاطب برای مشاهده این واقعه حاضر میشود؛ اما در طول اجرا، داستان به فضایی دیگر منتقل میشود و گاه حتی امام حسین (ع) به طور موقت از کانون توجه خارج میگردد. سپس بار دیگر روایت به ایشان بازمیگردد. در این میان، هر یک از یاران امام به ترتیب شهید میشوند؛ یکی از مادرش خداحافظی میکند، دیگری از خواهرش. این صحنهها در حالی به نمایش درمیآید که تماشاگر تنها برای دیدن شهادت امام حسین (ع) آمده است.
در بنمایههای داستان امیر ارسلان نامدار نیز میبینیم که در آغاز، پادشاهی در جنگ، تمام یاران و همراهان خود را از دست میدهد و تنها یکی از همسرانش نجات مییابد. این روایت دقیقاً مشابه آن چیزی است که درباره امام حسین (ع) و همسرشان، شهربانو، نقل میشود؛ ایشان از جمله بازماندگان واقعه کربلا هستند و حتی تعزیه جداگانهای درباره خروج ایشان از کربلا و اسیر نشدنشان وجود دارد.
همچنین، هنگامی که امیر ارسلان، پادشاه مصر را از چنگال شیر نجات میدهد، پادشاه به او وعده مقام و منصب میدهد و از او میخواهد نزدش بماند. این صحنه نیز مشابه روایتی است که درباره امام حسین (ع) نقل میشود؛ هنگامی که ایشان فردی را از خطر نجات میدهند، آن شخص با پیشنهاد یاری و پشتیبانی، از ایشان درخواست میکند تا از رفتن به کربلا صرفنظر کند، اما امام (ع) این پیشنهاد را نمیپذیرند.
او افزود: بسیاری از داستانهای دیگر مانند ملک جمشید و حسین کرد شبستری نیز که مربوط به دوره قاجار هستند، با همان ساختار و رنگولعاب داستانپردازی، در شکلگیری مجالس تعزیه تأثیر گذاشتهاند. در واقع، از ادبیات داستانی آن دوران برای روایت ماجرای کربلا و اجرای تعزیه استفاده شده است.
یکی از مواردی که در تعزیه مشاهده میشود، صحنهای موسوم به «زرهپوشی» است که در آن، شخصیت پیش از رفتن به جنگ، به تدریج لباسهای رزم میپوشد و با هر بخش از لباس، مکالمهای انجام میدهد. این صحنه در داستانهایی مانند ملک جمشید و حتی هزار و یک شب نیز دیده میشود. بخش عمدهای از این متون در دوره قاجار مکتوب شده و در اختیار ما قرار گرفته است.
در مورد دخل و تصرف در اشعار تعزیه نیز باید گفت که علاوه بر تغییرات در روایت تاریخی، گاه شخصیتهای تعزیه به شکلی طراحی میشدند که مشابه درباریان بودند. به عنوان مثال، در بیتی از یک نسخه تعزیه آمده است: «از دور شده خیمه عباس پدیدار / او پاس دهد بر حرم احمد مختار / هم ناصر دین باشد و هم قاتل کفار / صد حیف شهید صف لشکر شود امشب.» در اینجا، شاعر با استفاده از واژه «ناصر دین»، به طور ضمنی به ناصرالدینشاه اشاره کرده و در واقع با این کار، در پی خوشایندسازی اجرا برای شاه بوده است. این قبیل موارد در تعزیهها کمشمار نیست. این دخل و تصرفها اگرچه در جزئیات روایت کربلا صورت گرفته، اما به ساختار اصلی و استخوانبندی داستان خدشهای وارد نکردهاند و ما امروز شاهد این تأثیرات در متون تعزیه هستیم.
این پژوهشگر در ادامه در رابطه با شرایط فعلی در حوزه تعزیه گفت: متنی که هماکنون در تعزیهها اجرا میشود، همان متنی است که از دوره قاجار به جا مانده است. تنها تفاوت تعزیه امروز با تعزیه دوره قاجار، مخاطب آن است؛ مخاطبی که امروز داناتر است. با این حال، شاهدیم که اقبال به تعزیه همچنان پابرجاست. تعزیهای که اجرا میشود، هزاران نفر را دور خود جمع میکند، با اینکه مخاطب به خوبی میداند پایان ماجرا چیست، کدام بخشها تاریخی است و کدام بخشها ساخته و پرداخته ذهن راویان. اما باز هم مخاطب خود را حفظ کرده و ریزشی در تماشاگرانش دیده نمیشود.
او ادامه داد: من برای قشرهای مختلف جامعه تعزیه اجرا کردهام؛ از دانشگاهیان تا عامه مردم. در هر جای ایران که این برنامه را برپا کردهام، مردم نشستهاند و از آن بهره بردهاند. یا نگاهشان نگاه آیینی است و مانند یک شیء موزهای ــ همچون سفالی ۳۰۰ ساله ــ از آن لذت میبرند و گذشتگان را به یاد میآورند، یا نگاهشان مذهبی است و میخواهند هرچند با متنی که ممکن است دستخوش تغییراتی در تاریخ شده، با زندگی معصومین آشنا شوند. اتفاقاً همین متن که برای مخاطب ۲۰۰ سال پیش نوشته شده، امروز نیز اجرا میشود و جایگاه خود را حفظ کرده است. تعزیه ریزش مخاطب نداشته است. بخشی از این استمرار، به دلیل نگاه مذهبی مردم و علاقهای است که به اهل بیت دارند. بخش دیگر نیز به جنبه آیینی آن برمیگردد؛ گویی نگاهی موزهای به طور طبیعی به این پدیده اضافه شده و حس نوستالژی نیز در آن قوت گرفته است. بسیاری در کودکی تعزیه دیدهاند و سالها بعد، با دیدن دوباره آن، یادی از روزگار گذشته میکنند.
امروزه در بسیاری از روستاها، تعزیه عاشورا از ساعات اولیه صبح تا بعدازظهر ــ گاه تا ۹ ساعت ــ اجرا میشود. در این اجراها، نقش تمامی یاران امام حسین (ع) نمایش داده میشود. بسیاری از مردم نذر میکنند تا در روز عاشورا، حتی در کوچکترین نقشها، حاضر شوند. من دیدهام که فردی که نقش امام حسین (ع) را بازی میکرد، پیرمردی روستایی بود و کسی که در مقابلش زانو زده و دستش را میبوسید، پزشک جراحی بود که نقش یکی از یاران امام را بر عهده داشت. گویی او دینی بر دوش خود احساس میکرد که باید در آن روز ادا کند. با پوشیدن آن لباس، خود را به دین و مذهب نزدیکتر میدید و احساس معنویاش شدت میگرفت.
تعزیه در بسیاری از مناطق ایران، بخشی از زندگی ما ایرانیان شده است. حتی دیدهام در شهری که وقتی ماشین عروس از کنار محل برگزاری تعزیه میگذشت، عروس خانم ماشین را نگه داشت، چند دقیقهای به تماشای تعزیه نشست و سپس به راهش ادامه داد.
مجللی در ادامه اظهار داشت: نگاه امروز ما به تعزیه، نگاهی آیینی است. آنچه میبینیم، روایت کپیبرداریشده از دوره قاجار است. در آن زمان، تعزیه تأثیری شگفتانگیز بر مردم داشت؛ رسانهای قدرتمند در دورانی که موبایل، اینترنت و تلویزیون وجود نداشت. بر اساس اسناد تاریخی، حدود ۹۷ درصد مردم ایران بیسواد بودند و این رقم در میان زنان به ۱۰۰ درصد میرسید. با این حال، تعزیه برای همین مخاطب نوشته و اجرا میشد و کارکرد رسانهای خود را به خوبی ایفا میکرد.
من از کهنسالان شنیدهام که میگویند آنچه ما از کربلا میدانیم و برای نوههایمان روایت میکنیم، از تعزیهها دیدهایم. چون اهل مطالعه نبودهاند. امروز هم با شنیدن همان روایتها ــ که هرچند نمایشی است ــ از آن بهره میبرند.
او افزود: در دوره ناصرالدینشاه، وقتی پلیس نظمیه در تهران تأسیس شد و مقرر گردید که شبها رفتوآمد محدود شود، این سؤال پیش آمد که چگونه این قانون را به مردم بیسواد آن زمان تفهیم کنند. راهحل، استفاده از تعزیه بود.
در تکیه دولت، صحنهای نمایش داده میشد که در آن علیاکبر (ع) به سمت فرات میرود و حضرت عباس (ع) به استقبال او میآید. در این نمایش، هم شجاعت علیاکبر (ع) نشان داده میشود و هم دیالوگ محترمانهای بین این دو شخصیت برجسته شکل میگیرد. نیامدند تقابل شمر و عمر سعد را نشان دهند که با فحاشی و ادبیات ناپسند همراه است. این صحنه نشان میدهد که چگونه دو فرد میتوانند با احترام متقابل با یکدیگر گفتوگو کنند. با این تمهید هوشمندانه، مفهوم «پلیس نظمیه» و ضرورت پاسخگویی محترمانه شهروندان در شب، به خوبی در اذهان عمومی جا افتاد. این نمونه نشان میدهد که چگونه گاهی در روایت تاریخی، دخل و تصرفی هدفمند صورت میگیرد تا پیامی اجتماعی به شکلی مؤثر انتقال یابد.
اسماعیل مجللی، پژوهشگر تعزیه و آیینهای نمایشی ایرانی، در پایان و در پاسخ به این سؤال که آیا تعزیه آوردهای برای ادبیات داستانی ما میتواند داشته باشد؟، گفت: واژههایی که امروز در ادبیات داستانی مدرن به کار میروند، در مورد تعزیه قابل استفاده نیستند. زیرا آنچه در تعزیه رخ میدهد، یک روایت کاملاً خطی است که با ساختارهای روایی امروزی متفاوت است. این شیوه روایی که متعلق به دویست سال پیش است، همچنان تأثیرگذار باقی مانده است. با این حال، تعزیه تقریباً به مدت پنج دهه – از دوره پس از مشروطه تا اواخر حکومت پهلوی – عملاً متوقف شده بود. در آن دوره به دلیل مقاومت حکومت، این هنر به فراموشی سپرده شده بود. اما از اواخر دهه ۴۰ شمسی، با استفاده از همان متون باقیمانده از گذشته، مجدداً اجرای تعزیه از سر گرفته شد و دیدیم که همچنان تأثیرگذاری خود را حفظ کرده است.
برخی امروز پیشنهاد میدهند که تعزیه را بهروز کنیم؛ مثلاً موضوعاتی چون شهید آوینی یا شهید سلیمانی را به صورت تعزیه اجرا کنیم. اما به نظر من این کار اشتباه است. تعزیه یک هنر قرن نوزدهمی است که در همان قرن نوزدهم به اوج رسید و آنچه امروز اجرا میشود در واقع بازسازی همان نسخ قدیمی است. زیباییها و پیچیدگیهای قرن بیست و یکم را نمیتوان با زبانی متعلق به قرن نوزدهم بیان کرد. دلیل این امر روشن است؛ مخاطب امروز تنها زمانی تعزیه را میپذیرد که با همان نشانههای شناخته شده – کلاهخود، زره و شمشیر – اجرا شود. اگر کسی بخواهد با توپ و تانک و مسلسل تعزیه اجرا کند، مورد پذیرش مخاطب قرار نخواهد گرفت. چرا که در ذهن مردم، تعزیه با همان پوشش، همان ادبیات و همان حرکات خاصش تعریف شده است. اگر بخواهیم از این چهارچوب خارج شویم، در واقع به عرصه تئاتر وارد شدهایم. این وظیفه هنرمندان تئاتر ماست که بتوانند رویدادهای معاصر را برای مردم به زبانی امروزی تبیین کنند.




ثبت دیدگاه