نشست رونمایی از کتاب «میراث مقدس و جنگ ناتمام»
آئین رونمایی از کتاب “میراث مقدس و جنگ ناتمام” به قلم اسماعیل فراهانی نوده۱۹ بهمن¬ماه در سرای شهید آوینی ، پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد. این کتاب اخیراً توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
آئین رونمایی از کتاب “میراث مقدس و جنگ ناتمام” به قلم اسماعیل فراهانی نوده۱۹ بهمن¬ماه در سرای شهید آوینی ، پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد. این کتاب اخیراً توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
سجاد صفار هرندی: پیوند حوزه پژوهش علوم اجتماعی و سنت و ادبیات دفاع مقدس در این کتاب یک انتفاع دو سویه است
در ابتدای این نشست دکتر سجاد صفار هرندی مدیر گروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی عنوان داشت: یکی از رویکردها و گرایش های پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در دوره اخیر فعالیت خودش این بوده که ما تلاشی برای نزدیک شدن و نگریستن به تجربه مقاومت و پایداری از دیدگاه مفاهیم و روش های پژوهش و نگرش علوم اجتماعی داشته باشیم. ما در طول دوره پس از جنگ سنت گرانسنگی را ازتلاش برای ثبت وضبط و تاریخ نگاری یا آفرینش هنری و ادبی ناظر بر تجربه دوره دفاع مقدس و به طور کلی تر تجربه مقاومت و پایداری ملی و اسلامی ایرانیان در چهل سال اخیر داریم که اساتید بزرگواری مثل استاد کمری از پیشگامان و راهگشایان این عرصه بودند. یکی از توجهات و تلاش ها این بوده است که ما در امتداد این سنت سعی کنیم که پیوند و دیالوگی بین حوزه پژوهش علوم اجتماعی ایران با این سنت وادبیات برقرار کنیم که متضمن یک انتفاع دو سویه باشد. از سویی با غنی شدن ادبیات علوم اجتماعی بومی و در موقعیت و مسئول این سنت عقل عملی جامعه ما که در قالب علوم انسانی و علوم اجتماعی متبلور می شود توسعه بیشتری پیدا کند و از آن طرف نیز به کاری که در حوزه تاریخ نگاری یا ادبیات و امثال این ها شده است، امتداد بیشتر و توسعه بیشتری بخشیده شود. کار آقای فراهانی کاری است که در چارچوب این نگاه و این سنت تعریف می شود و البته به دغدغه ها و علائق شخصی خود ایشان به عنوان یک پژوهشگر علوم اجتماعی که به مسئله دفاع مقدس و پیامدهای آن و امتداد آن در فضای فرهنگی و اجتماعی دوره پس از جنگ نیز علاقه مند هستند، ربط و نسبت مشخصی دارد.
در ادامه نشست استاد علیرضا کمری، مسئول واحد پژوهش ادبیات پایداری حوزه هنری، عنوان داشت:
حضور حاضران این جلسه ـ و کسانی که از طریق فضای مجازی مخاطب این برنامه هستند ـ سلام عرض میکنم؛ سعی خواهم کرد مطالب خود را دربارهی کتاب «میراث مقدس و جنگ ناتمام» به اجمال بیان کنم. مجموع آنچه خواهم گفت مشتمل بر یک مقدمه و بیان ۷ نکته است، آن گاه اشاراتی هم به متن و محتوای کتاب خواهم کرد.
این کتاب حاصل انجام یک طرح پژوهشی/ سفارشی نبوده است و همانگونه که در مقدمهی کتاب آمده است این کتاب برآمده از پایاننامهی تحصیلی کارشناسی ارشد آقای اسماعیل نودهی فراهانی است که در سالهای ۹۰ـ۹۱ (در دانشگاه علامه طباطبایی) از آن دفاع شده و به مرور تا سال ۹۶ صورت اولیهی پایاننامه به کتاب حاضر تبدیل و آمادهی چاپ شده است. بنابراین، پژوهشکدهی فرهنگ و هنر اسلامی حوزهی هنری ناشر این کتاب است نه پدیدآورندهی آن و دریغا که چاپ این کتاب گرفتار تأخیر شد ـ و فی التأخیر آفات.
ملاحظه و مرور بر این پایاننامه نشان میدهد میتوان امیدوار بود که در میان پرشمار نوشتهها یا نویساندههایی که در خط تولید پایاننامهها و رسالههای دانشگاهی هر سال به شمار انبوه فراهم میشود گاه، و البته به ندرت، پژوهشهایی امکان طرح و تحقیق پیدا میکند که نشان از سعی عالمانه و معتقدانه/ دردمندانه و مسئلهشناسانه دارد و در واقع افقی نو پیشروی اهل نظر میگشاید. تلاش علمیِ ارزشمند آقای نودهی فراهانی از این حیث شایسته تحسین است و من نشر این کتاب را به ایشان و حوزهی هنری تبریک میگویم، اما بعد:
۱/ اساساً و عمدتاً «جنگ» یک پدیدار یا رخداد نظامی/ سیاسی است، وجه نظامی جنگ صورتی آشکار دارد و جنبهی سیاسی آن چندان آشکار نیست، اما با فرونشستن شعلههای جنگ و فرارسیدن پایان آن وجوه سیاسی ماجرا اندک اندک آشکار میشود. مع الوصف، جنگ جنبههای متعددی دارد، و به همین ملاحظه از این جهات هم قابل مطالعه است، مثل اقتصاد یا جنبههای فناورانه و صنعتی، و آنچه که در حوزهی درمان، پزشکی جنگ را شکل میدهد، و البته وجوه اجتماعی و جامعهشناختی جنگ، ادبیات و هنر و امثال آن.
۲/ هر جنگ و ستیزهای به لحاظ ماهیت/ چرایی وقوع، چگونگی تداوم و نحوهی پایان و آثار و تبعات ـ مشخصههایی پیدا میکند که آن از سایر جنگها متمایز نشان میدهد.
۳/ علاوه بر جهات نظامی/ سیاسی، چگونگی و چرایی وقوع، تداوم و پایان، آثار و پیامدهای جنگ، طول زمان و دامنهی جغرافیایی جنگ، تاریخ آن را شکل میدهد. این گستردگی گاه ممکن است از خطوط مواجههی طرفین، به نحوی وسعتِ منطقهای و حتی جهانی پیدا کند. جنگ هشتساله ایران/ عراق از این جهت هم قابل ملاحظه است و میدانید که پرشمار کشورهای دور و نزدیک به طرفداری از صدام در این جنگ نقش داشتهاند. البته به وجهی باید گفت جنگ/ دفاع مقدس پس از انقلاب اسلامی، علیه ایران تدریجاً شکل میگیرد و زمان آن را از هشت سال فراتر میبرد.
۴/ جنگ ایران/ عراق ـ جنگ تحمیلی ـ جنگ هشت ساله ـ دفاع مقدس (و هر کدام از این عنوانها دلالتی دارند) از این لحاظ یک رخداد تاریخی کثیرالاضلاع است، اما ورای وجوه نظامی سیاسی ماجرا، ویژگیهایی این رخداد را از جنگهای گذشته در ایران و شاید دیگر جایها متمایزتر کرده است، این تمایز به عالمِ آدمهای این جنگ/ قاطبهی جامعه و جمعیت جنگ رفته و مواجه شده با جنگ بازمیگردد. به این ترتیب میشود واژهی جنگ را غالباً نشانگر و شناسای وجوه نظامی و سیاسی ماجرا دانست و اما در این سو، کلمهی «جبهه» و در تعبیری کلانتر «جبههگیان» را مختص عالم آدمهای جنگ تلقی کرد. جبههگیان اعم از جبههرفتگان و جنگکردهها، آنانند که آرمانگرایانه و باورمندانه دست و دل به این ماجرا سپرده بودند.
۵/ این وجه انسانی/ انسانشناختی که هویّت اندیشگانی و افق آرمانی جنگ را ساخته و پدیدار کرده است در کلیات و تمامت این دوران چنان سیطره داشته است که حتی وجوه نظامی سیاسی جنگ را تحت الشعاع خود قرار داده است؛ بگذریم از این مسئله که این خصوصیت، چه پیایندهایی داشته و دارد. آشنایی اجمالی با بافت روایت راویان و منظر پردازندگان کتابهای پرشمار جنگ ـ رقمی در حدود ۱۸، ۱۹ هزار عنوان ـ پیدا و پنهان مؤید این مدعاست.
۶/ در حوزهی شناختِ مسائل موضوعهی جبههگیانِ جنگ، البته رویکردها و روشهای مطالعاتی برآمده از انسانشناسی/ مردمشناسی، بهویژه تاریخ فرهنگی بسیار راهگشاست، اما بر آنم روشها و رویکردهای مطالعاتی جبههگیان جنگ ـ و اساساً هر قلمرو موضوعی را ـ از مبادی و مبانی ماهویِ ماجرا و موضوع استنباط و استحصال باید کرد، در واقع روشهای قیاسی/ اقتباسی/ بهویژه مقلدانه و منفعلانه در این میان و میدان چندان دقیق و کارا نیستند. حاصل چنین پژوهشهایی ـ پژوهشهای غیراجتهادی ـ بیشتر شناسای عاملان و زمینههای تحقیقی آنهاست. از این زمره، نحوهی مواجههی شرقشناسان شایستهی توجه و نقد است، و میدانیم در کُنه ماجرا، یا در غالب خاستگاههای شرقشناسی استیلاخواهی و استعلاخویی وجود داشته است.
۷/ اگر با این نگر به پدیدار جبهه و جبههگیان جنگ بهدرستی ـ دقت و جامعیّت ـ نگریسته شود، خواهیم دید که ما با یک منظومهی موضوعات مواجهه میشویم، یک مجموعه موضوعات و مسائل قابل بحث و فحص که با یکدیگر ربط معنادار و وثیق دارند. یکی از موضوعات این منظومه ماجرای «راهیان نور ـ و به تعبیری دیگر ـ «سالکان حضور» است، که آقای اسماعیل نوده فراهانی به درنگ و دقت ـ در حد امکان ـ بدان پرداختهاند و فراتر از پژوهشهای پیشین، اثری شایستهی ارجاع و استناد در این موضوع فراهم آوردهاند؛ و البته بایسته است این اثر در ویراستهای بعد با دستیابی به اطلاعات مکمل دقیقتر و کاملتر شود و سزاست این کتاب به دست و نظر کسانی که در کار مطالعاتِ فرهنگی جنگ و جبهه نسبتی و مسئولیتی دارند برسد و خوانده شود. شایسته است اشاره کنم منظومه موضوعات/ مسائل موضوعهی جبههگیان جنگ اولاً در یک فرایند/ روند تدریجی تکوین یافتهاند و یک «جریان» را به نظر متبادر میکنند و ثانیاً پیکرهمند/ انداموار هستند، و به دیگر سخن یک کلّ کلانِ معنادار را شکل و نمایش میدهند. مِن باب مثال به چند مورد از زمرهی مسائل موضوعه یا منظومهی موضوعات اشاره میکنم؛ عزم و اعزام: میدانید سازمان رزم در شالودهی جمعیتی رزمندگان و جبههگیان ـ ورای سازمانهای رزم و جنگ در ارتش ـ اساساً مردمنهاد/ مردمی است، این ویژگی تحت تأثیر انگیزشهای انقلابی/ انقلاب اسلامی و حضور در جنگ به معنای دفاع از انقلاب، در مفهوم بسیج و بسیجی بروز پیدا کرده است. این دو کلمه از کلمههای کلیدواژگانی متن این دوران محسوب میشوند، چگونگی و چرایی خودانگیختگی و دگربرانگیزی و آمادگی (= عزم) برای رفتن به جبهه به خودی خود مستلزم پژوهش جدّی است، پراکندهوار این موضوع در شماری از خاطرهگفتهها و خاطرهنوشتههای جنگ آمده است، اما موضوع به شکل منتظم قابل پیجویی است نقش بافتهای سنتی محلهها در شهرها و روستاها، مسجدها، هیئتها، حسینیهها، همشهریگریها، ارتباطات خانوادگی، در نحوهی شکل گیری هستههای اولیه جنگ از واحدهای کوچک تا لشکرها در این جا اهمیت دارند، یک لشکر با مجموعهای از همین زیرساختهای فرهنگی بومی، مثلاً از شمال ایران یا آذربایجان یا اصفهان به این ترتیب به وجود میآمده و در غرب یا جبهه میانی و جنوب مستقر و جابجا میشده است.
اینها هر یک ترکیبی از باورها/ آداب و آیینهای ولایت خود را به جبهه بردهاند و از جبهه به عقبه آوردهاند، برون دادههای گفتاری، رفتاری و نوشتاری این جمعیتها بود که در اواخر جنگ طرحنامهی فرهنگ جبهه را به ذهن مؤلف آن ـ سیدمهدی فهیمی ـ یا پیشتر از آن به یادها متبادر کرد. پس از عزم مسئلهی آموزش و اعزام، خود موضوعی دیگرست و آداب و آیین بدرقهها و همراهیهای خانوادهها، پدر و مادرها ـ و در موارد فراوان همراهی مادران و مخالفت پدرها ـ یا مخالفت و موافقت مدیران برای حضور دگران برای رفتن به جنگ، البته در طول سالهای جنگ این مرحلهها تحت تأثیر عوامل متعدد وضعیات متفاوتی دارند و همین وضعیات در نحوهی تداوم و پایان جنگ هم تأثیرگذار بوده است. نحوهی شکلگیری یگانی و رستهها و سازمان رزم و تشکل واحدها هم از جملهی این مسائل است که به میدان جنگ و جبهه و جایگیری در پادگانها تا خط و نحوهی ورود به عملیات یا استقرار در خطوط پیوند پیدا میکند؛ این بافت محلی مردمی در شکلگیری یگانی مسئله مهمی است که آقای دکتر فرامرز رفیعپور در کتاب تضاد و توسعه از منظر جامعهشناسی به آن توجه کرده است، گاه این سؤال برای خود من موضوعیت پیدا میکند که با توجه به بهم خوردگی بافت محلات و محلیّت در شهرها، بلکه تبعات توسعهی شتابزدهی سه دههی اخیر پس از جنگ، در شهرها و روستاها، آیا امکان همپیوندیهای محلی و آن نحو ارتباطات اجتماعی ـ بهمثابه زمان جنگ ـ وجود دارد یا نه، یا اگر هست وزن و توان آن چقدر است. مسئله استقرار و عملیات و آنگاه بازگشت به شهر و حوادث مربوط به درمانِ زخمخوردگان جنگ یا اسارت و بازماندن پیکر شهدا و یا بازگرداندن آنها و ماجراهای تشییع و تدفین، و بعدها تفحص از زمره موضوعات متداخل زنجیرهی مسائل موضوعه مربوط به جبههگیان است، از متفرعات مسئله تشییع و تدوین، آداب مجالس ترحیم، شکلگیری مزارات شهدا و ادبیات سنگنوشتهها و سنگنگارههای مزارات و جعبه آینه و مناسک مربوط به حضور در این یادگاهها، بناهای یادبودی و آرامگاهی و حتی اهمیت یافتن مفهوم گمنامی و گمجایی است[*] علی ایحال به نظر میرسد فراهمآوری فهرستوارهی منظومهی موضوعات جبهه و جبههگیان جنگ، به خودی خود یک کار پژوهشی است و جا دارد در حد یک پایاننامه متقن، همچون کتاب «میراث مقدس و جنگ ناتمام» مدنظر و اهتمام و انجام قرار گیرد.
شایسته است چند نکته هم دربارهی کتاب به عرض برسد؛ عنوان کتاب جالب و هوشمندانه انتخاب شده است، تقدیمه و پیشگفتار کتاب فراتر از انجام تکلیف موظف متعارف در پایاننامهنویسی، همت و نوجویی مؤلف را به شناخت موضوع میرساند. البته به حق آقای فراهانی به کمرغبتی یا کمفهمی بعض مربوطان به موضوع در مسیر تحقیق حساسیت و اعتراض خود را آشکار کردهاند؛ لازم بوده و هست که تاریخِ نگارش مقدمه و پیشگفتار ذیل هر کدام ذکر شود.
فصل اول مبادی و مبانی (اسلوب) تحقیق توضیح داده شده و در فصل دوم چرایی ضرورت توجه به جنگ و اهمیت پاسداشت «یاد»ها برای زدودن فراموشی و غلبه بر نسیان. خیلی خوب به تفاوت موزه و زیارتگاه، گردشگر با زائر و جایگاههای مقدس (زیارتی) توجه شده است، و این که راهیان همان زائران یا به عبارتی سالکان حضورند. در این فصل و فصول دیگر ـ لابد ـ برای جا انداختن مطلب تطویل در کلام مشهود است، در فصل سوم چند و چون پیدای کاروانهای راهیان نور مورد توجه واقع شده و در ادامهی بحث موضوع روایت و راویان و روایتگری جنگ به میان آمده است؛ این فصل با وجود اطلاعات جدید در حوزهی روایتشناسی و روایتگری جنگ ـ و بعضاً اطلاعات به دست نیامده دربارهی راهیان در زمان تحقیق ـ نیازمند تکمیل است. فصل چهارم مربوط است به نقش امام (ره) در بررسی در شکلگیری و بسط کاروانیان راهیان نور و سفر مقام معظم رهبری به مناطق جنگی و فصل پنجم نقش هیئتهای مذهبی و اهمیت شعرهای اعتراضی و اشعار حسرت پس از جنگ و فصل ششم نقش هنر و ارتباط میان ادبیات ـ خصوصاً نقل خاطرات در بسط فرهنگ جبهه و جنگ بین راهیان در مناطق جنگی توضیح داده شده است، در عین حال به ملاحظاتی که فعلاً جای گفتن ندارد، مسائل مطرح شده راجع به خاطرهگویی و خاطرهنویسی در این فصل نیازمند بازنگری و بازنگاری است، در فصل هفتم، نقش تحولات فرهنگی سیاسی دههی هفتاد و هشتاد و جریانشناسی وضعیت اجتماعی حاصل از نگرش لیبرالمآبان و تکنوکراتها مورد بحث واقع شده و حرکت مقابلههای ایجابی حزبالله در برابر این وضعیت و بازتولید فرهنگ انقلابی مورد بررسی قرار گرفته است؛ از جمله مسائل مهم این فصل نقش کاروانهای راهیان نور در برابر گسست یا شکاف نسلی محل توجه واقع شده است. فصل هشتم و انتهای کتاب را میشود جوهر و جان مایه همهی فصول کتاب و برآمده از نگرش اجتهادی و انتقادی مؤلف دانست، در سطور پایانی این فصل پیوستگی جنگ با انقلاب و انقلاب اسلامی با تاریخ صدر اسلام و بازگشت به ارزشهای انقلابی اسلامی در دوران جنگ به عنوان زمینهی تداوم فرهنگ دفاع مقدس جاری و پایانناپذیر در مقابل دفاع مقدس موزهای و تقویمی!، تا برپایی انقلاب حضرت قائم آل محمد (عج) و اقامهی عدل جهان گستر از منظر مؤلف مورد اشاره دقیق قرار گرفته است.
از خداوند برای مؤلف ارجمند دوام توفیق و بهروزی میطلبم و امیدوارم این اثر
با تداوم توجه و تحقیقات مکمل در ویراست دیگر به چاپ و انتشار برسد.
فراهانی: با سرنخ هایی که استاد کمره ای دادند توانستم این کار را بنویسم
سپس نوبت به دکتر اسماعیل فراهانی نویسنده کتاب رسید که عنوان داشت: مسئله راهیان نور برای بنده از بخشی از تاریخ فرهنگی و بخشی از تغییرات اجتماعی و فرهنگی سال های پس از جنگ بود. صرف رفت و آمد نیست بلکه وقتی بنده پیگیر این بودم که بعدش چه شد، این «چه شد» خیلی پویاست و همزمان با تغییراتی که در جامعه رخ می دهد انگار که ما در اینجا با یک واکنش روبرو هستیم . راهیان نور، همانطور که از اسم کتاب برمی آید امری مربوط به گذشته نیست و ممکن است این الگو در جاهای دیگری تکرار شود و به طریقه ها و در لحظات دیگری ظهور و بروز پیدا کند.
علاقه مندم که به روش ماجرا و کاری که به لحاظ روشی انجام داده ایم اشاره کنم چون [آقای کمره ای]فرمودند که آن صورت های متداولی که وجود داشته است، پیگیری نشده است، راستش را بخواهید روز اولی که من این کار را شروع کردم تصورم این بود که ما می توانیم سراغ تاریخ شفاهی برویم و از تاریخ شفاهی به عنوان یک روش استفاده کنیم. آن جا یک ان قلت بین آقایانی که در کار و این ها کمک می کردند پیش آمد که در نهایت ما یک تاریخی را می گوییم ولی علوم اجتماعی کجای آن است؟ آنجا ما به یک روایت از ماجرا می رسیم. بعد به این سمت ۲۸۲۰؟؟؟ سوق پیدا کردیم که مسئله این شد که برویم و از قِبل مصاحبه و امثالهم داده هایی را به دست بیاوریم. اتفاقاً بنده پیگیر مصاحبه شدم و اتفاق عجیبی که رخ داد این بود که مصاحبه ها آنی که می خواستم در نمی آمد. صورت اولیه و ظاهری اش این بود که همکاری زیادی نشد و گویا استقبال نشد ولی به نظرم مشکل بیش از این بود و در چند مصاحبه متوجه این قضیه شدم که بعضی از آقایان خیلی دیگر تمایلی ندارند. گویا در برخی از موارد به آن ها رجوع شده بود و آن ها حرف هایی زده بودند اما از نتیجه کار خیلی راضی نبودند. بنابراین به سراغ برخی از افراد که برای مصاحبه رفتم، به طور محترمانه ای ما را به دیگران ارجاع می دادند و خودشان طفره رفتند. بنابراین در بخشی از این جریان یک سرخوردگی وجود داشت. بخش دیگری مدام سعی داشتند که علمی گویی کنند و فکر می کردند که حرف هایشان را باید طوری بزنند که باید یک صورت علمی پیدا کند یا به جای بنده می خواستند وارد علوم اجتماعی و این ها شوند. در این ماجرا باز ممکن بود که از اصل ماجرا دور شوند. در نهایت نیز بعضی از افراد، یک جاهایی از حرف هایی که زده شده و راهی که رفته شده را سانسور می کردند. دست آخر همه این عوامل من را به اینجا رساند که از مصاحبه منصرف شوم و ترجیح دادم که سمت اسناد و مدارک بروم چرا که به نظرم آنجا صادقانه تر و بدون نگرانی از اینکه چه می خواهد بشود، بود. بنابراین روشم تغییر کرد و ذیل روش تاریخی این کار را انجام دادیم. در همین بین شاید تنها مصاحبه ای که واقعاً کمک کرد و در شکل گرفتن این کتاب خیلی کمک کرد، مصاحبه ای بود که من خدمت استاد کمره ای رسیدم و فکر می کنم چهار جلسه دو ساعته در خدمت ایشان بودیم و سرنخ های خیلی خوبی در این مصاحبه ها وجود داشت که بنده با پیگیری آن سرنخ ها توانستم این کار را بنویسم.
علوم اجتماعی گاهی از بی واژه بودن رنچ می برد/ وقتی همه واژه های ما متعلق به دیگری است، انگار نمی توانیم حرف خودمان را بزنیم
وی ادامه داد: من آن زمان خیلی خودآگاه نسبت به این قضیه نبودم ولی وقتی که ما سعی می کنیم درباره یک موضوعی حرف می زنیم که متعلق به این جامعه است و مال جای دیگری نیست، به مفاهیم نیز نیاز داریم. حالا ما ان موقع از خلال گفتگوهایی که خدمت استاد [کمری] بودیم واژه «زیست یاد» و «جنگ جای» در گوش من طنین خوبی داشت و من از آن در کارم استفاده کردم. الآن نیز فکر می کنم که چقدر ادبیات می تواند به اینکه ما بتوانیم حرف خودمان را بزنیم کمک می کند. بی جهت نیز نیست که بزرگانی از فلاسفه و امثالهم بوده اند که دایره المعارف یا واژه نامه ها را می خواندند چرا که گاهی شما می خواهید تعبیری را به کار ببرید که [برای آن تعبیر] واژه ای دم دست ندارید و در عین حال نمی خواهید انبوه آنچه را که وجود دارد روی آن ماجرا باز کنید. شاید تلاشی نیز که دردوره رنسانس برای بازیابی لغات از گذشته بی حکمت نیست. من آن موقع [ و در حین انجام این پروژه] خیلی خودآگاه نبودم و بیشتر بواسطه طنینی که این واژگان داشت آن ها را به کار بردم ولی الآن احساس می کنم که خودِ این کار نیز یک مسئولیتی است که ما باید روی واژگان و لغات و این ها فکر کنیم چرا که علوم اجتماعی نیز گاهی از بی واژه بودن رنچ می برد و وقتی همه واژه های ما متعلق به دیگری است، انگار نمی توانیم حرف خودمان را بزنیم.
عرصه حضوری راهیان و شناخت حصولی علوم اجتماعی
نویسنده کتاب «میراث مقدس و جنگ ناتمام» اضافه کرد: آقای کمری به درستی فرمودند که راهیان نور در واقع سالک حضور است و این خیلی نکته دقیقی است و اگر در کتاب آنطور که شایسته است نیامده است، قصور بنده بوده است. واقعاً یکی از مشکلات شناخت این صحنه نیز همین بود یعنی روش هایی که حضور دارند و به طور متعارف در علوم اجتماعی استفاده می شوند خیلی بر مبنای شناخت حصولی هستند و با فاصله ای حضور را می شناسند. وقتی که آدم متوجه می شود که آن جا چیزی هست ولی علوم اجتماعی گویا کشش این را ندارد که آن قصه را بگوید یا نویسنده خودش آن درک حضوری دیگران را ندارد، این ها گاهی آدم را مجبور می کند که سعی کند گفتارهای دقیق و اصیلی که لحظه را نشان می دهد، بیاورد. من خودم فکر می کنم که یکی از دلائلی که [روند تالیف و انتشار این کتاب] طولانی شده است به این جهت بوده است که بنده احساس کردم که حرف مهمی دارد زده می شود و من نیز نمی توانم آن را بگویم، آن فردی که این را می گوید یا آن متنی که من دارم آن را خیلی دقیق دارد می گوید. در این موارد آدم ترجیح می دهد که این روند طولانی شود به این دلیل که در نهایت حق مطلب ادا شود. من به نسبت حجم کتاب خودم خیلی کم حرف زدم. این طولانی شدن به این جهت بود که من نمی توانستم بنا به تجربه کرده و ناکرده برخی ایز حرف ها را بزنم و تجربه ای شاید به اصالت دیگران نداشتم و چه اینکه یک محقق ابزار و اجازه این کار را ندارد و به تعبیر آقای کمری اگر یک اشتباه بکند، کار محقق بدل به ادبیات و دلنوشته می شود. بنابراین من اینجا مجبور شدم که نقل قول های زیادی از دیگران بکنم و وقتی نیز که فکر می کنم این نقل ها به خواننده برای همراهی تا فصل هفتم کتاب با منِ نویسنده کمک می کند، سبب می شود تا اگر در فصل هشتم آن ادبیات را دید به من نگوید که داری تقلب می کنی. همه تلاش من این بود که کسی که همراه من می شود وقتی به فصل هفتم رسید در فصل هشتم به من نگوید که در حال اغراق کردن هستی یا کمک کند که این حرف من پذیرفته شود. به هر حال من این داده ها را جمع کرده بودم و فرصتی پیش آمده بود که حج مشرف شدم. در هتلی که بودیم باز بالکن هتل به بقیع نیز مشرف بودیم و من آنجا از یک شب تا صبح توانستم فصل هشتم را بنویسم. خیلی دوست داشتم که این را بشنوم که این فصل ریاکارانه و ساختگی نیست که شنیدنش برایم خیلی خوشحال کننده بود.
https://www.aparat.com/user/dashboard/video_stat/videohash/yWDct/tty/16
ثبت دیدگاه