سید حسین شهرستانی: تکفیر تصوف، تنگ کردن حلقه شیعه است
مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: نمی توانیم صوفیه را تکفیر کنیم و توقع داشته باشیم که در مقابل سلفی گری هم صف کنار ما بایستند. تکفیر تصوف، تنگ کردن حلقه شیعه است.
مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: نمی توانیم صوفیه را تکفیر کنیم و توقع داشته باشیم که در مقابل سلفی گری هم صف کنار ما بایستند. تکفیر تصوف، تنگ کردن حلقه شیعه است.
مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: نمی توانیم صوفیه را تکفیر کنیم و توقع داشته باشیم که در مقابل سلفی گری هم صف کنار ما بایستند. تکفیر تصوف، تنگ کردن حلقه شیعه است.
نشست گفتگو پیرامون «نسبت فقه و عرفان» در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد. این نشست پیرامون حواشی اخیری که برای فیلم سینمایی «مست عشق» با موضوع زندگی مولانا به کارگردانی حسن فتحی پیش آمده برگزار شد. چندی پیش خبری مبنی برساخت این فیلم سینمایی منتشر شد اما چند روز پس از انتشار این خبر آیتالله مکارم شیرازی، از مراجع تقلید، در پاسخ به استفتائی ساخت این فیلم را جایز ندانسته و از آیتالله نوری همدانی هم فتوایی مشابه منتشر شد. سید حسین شهرستانی، پژوهشگر فلسفه، در همین رابطه در صفحه شخصی خود در اینستاگرام مطلبی منتشر نمود و نوشت من از این جریان پیش آمده احساس خطر می کنم و احساسم این است که شکلی از ظاهری گری و تحجر زمان نشناس و فارغ از مناسبات عهد، در حال بسط و گسترش است و مراجع محترم را هم دستاویز خود نموده است. پس از آن سعید طاووسی به این انتقادات شهرستانی پاسخ داد و همین بحث ها فتح بابی شد برای برگزاری مناظره ای با عنوان «نسبت فقه و عرفان» که در ادامه گزارش آن را می خوانید؛
در ابتدای این نشست، سعید طاووسی مسرور گفت: سوال مهمی که در ابتدا می خواهم بپرسم اینکه در سیستمی که ولی فقیه وجود دارد و حکومت دینی است، جایگاه مراجع کجاست؟ اما بحثی که قرار است به آن بپردازم بحث درباره عرفان و تصوف است. نکته اول اینکه ما مصداق دقیقی از طیف صوفی نداریم. یعنی صوفی شامل یک طیف وسیع می شود، اما آیا تفکیک بین عارف و صوفی حقیقی است؟ یک فرد ممکن است شخصیت چند وجهی داشته باشد. مثلاً مولوی یکی از قله های ادبیات فارسی است، ولی این دلیل نمی شود که بقیه وجوه شخصیتی اش مشکلی نداشته باشد. یکی از مشکلات ما این است که ما نمی توانیم ساحت افراد را از یکدیگر تفکیک کنیم. اینکه چون ادبیات او را دوست داریم به زور شیعه بنامیم، کار درستی نیست چون این واضح و مبرهن است که مولوی در دوره هایی از زندگی اش شافعی بوده و بعد هم صوفی شده است.
سید حسین شهرستانی در ادامه این نشست گفت: اینکه نظر مراجع و ولی فقیه می تواند با یکدیگر تفاوت داشته باشد درست است، ولی در مقام عمل چه اتفاقی افتاده که مراجع بدون نظر ولی فقیه نظر می دهند؟ فتوا یک امر اجتماعی- سیاسی است و یک نظر علمی نیست. در واقع ابزار فقیه یک ابزار غیرعلمی است. استفتائی هم که اخیراً در خصوص ماجراهای این فیلم و شمس و مولانا مطرح شد، یک ساختار بدعت آمیز دارد که در آن پرسشی هم مطرح نشده است. چنین استفتائاتی از جایی ناشی می شود که به جریانی بر می گردد که در چند سال اخیر به آن دامن زده شده است. هدف این جریان هم تبدیل تشیع به یک فرقه است. این در حالی است که ما با انقلاب اسلامی وارد طرحی از تشیع شدیم که در آن تشیع یک دعوت جهانی و عام است. البته که دفاع از مرزهای تشیع ضروری است، ولی محصور کردن آن هم ضد خاتمیت نبوت محمدی است.
وی افزود: بعد از انقلاب اسلامی ایران، تشیع در مقام گفتگوی عام در سطح جهان قرار گرفت و می خواست زبان جهانی باشد، اما در جریانی که در سالهای اخیر باب شده، شکل خاصی از تشیع مناسک گرا و تمایز آفرین تبلیغ می شود که با ایده وحدت تشیع همخوانی ندارد و اگر جلوی این جریان گرفته نشود، سبب تخریب چهره روحانیت و تشیع می شود.
پس از نظرات شهرستانی، طاوسی گفت: چه ضرورتی دارد که ما هر حرفی که در مورد مولوی می گوییم را توجیه کنیم؟ شاید گاهی لازم است که ما قبول کنیم که شخصیتی مثل مولوی اشتباهاتی هم داشته است. در این بحث مرزبندی بسیار اهمیت دارد. البته شدت و حدت آن هم مهم است. سید علی قاضی صوفیه نبود، اما از دل آموزه های تشیع برآمده بود. فیض کاشانی هم صوفی نبود، برای همین هم در تشیع عارف و سالک از یکدیگر جدا شدند. جریان صوفیه در کشور ما همانطور که می تواند فرصت باشد تهدید هم هست. امروز دشمن از تمام ظرفیت هایی که ما در ایران داریم به نفع خودش استفاده می کند. مثلاً در بحث دراویش گنابادی در پاسداران تهران، دشمن به خوبی این استفاده را از این جریان کرد، اما لازم است که ما نگاه جامعی به صوفیه داشته باشیم و یادمان نرود که صوفیه اصلاً خاستگاه شیعی ندارد و از دل اهل سنت بیرون آمده است.
وی ادامه داد: این شکل از استفتائی که در رابطه با ماجرای اخیر منتشر شده اصلاً مرسوم نیست. همانقدر که فتوای آقای نوری همدانی عجیب است، فتوای آقای جوادی آملی نیز عجیب است. اما این که یک فتوا را مرتجعانه بدانیم درست نیست. آقای شهرستانی اشاره کردند که فتوا یک بیان علمی نیست که حرفی کاملاً درست است ولی پشتوانه علمی دارد.
طاوسی در ادامه با نظر سید حسین شهرستانی درباره انقلاب اسلامی و تشیع مخالفت کرد و گفت: ایده هایی که الان به عنوان مسلمات است هنوز بین شیعه جانیفتاده است و با این نظر که ولایت فقیه بتواند حکومت تشکیل دهند اکثرا مخالفند. اختلاف نظر مراجع هم امری تاریخی است که نظام باید مراعات حال آنها را بکند. امام خمینی در کتاب چهل حدیث خود گفته که نباید فقها درباره عرفان حرفی بزنند که در آن بمانند و اهل عرفان و فلسفه به فقها حمله کنند.
شهرستانی در پاسخ به برخی از نظرات طاوسی گفت: فقیهی که فقط به یک روایت استناد می کند اشتباه می کند. من معتقدم از قدیم و در تاریخ هم فقها وارد گفتگو و هم سخنی نمی شدند. هنوز هم بسیاری از بزرگان وارد اتونومی فقه و عرفان نشدند. دستاورد تاریخی که در صدسال اخیر رخ داده اینکه شیعه در یک نقطه تاریخی قرار بگیرد که تمام مذاهب و ملل را در خود ذوب کند اما این دستاورد در سالهای اخیر مورد مخاطره عظیمی قرار گرفته و ما در حال برگشت به دورانی هستیم که تشیع یک فرقه مظلوم در نظر گرفته می شود که حقش خورده شده است.
مدیر گروه حکمت هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: به لحاظ فقهی این استفتاء مشکل دارد چون در آن از عبارت «فرقه ضاله صوفیه» استفاده شده است. من قبول ندارم که به دلیل مشکلاتی که ما با یک فرقه خاص داریم آن را ضاله بنامیم. به نظرم این جریان ارتجاع به دوره قبلی است. اگر من در نظریات و سخنانم برافروخته شدم و حرف هایی زدم علاوه بر اینکه عذرخواهی هم کردم اما به فکر مصلحت بزرگتری برای شیعه هستم. به اعتقاد من مرجعیت باید اعتبار خودش را حفظ کند و اینکه مرجعیت خودش را در برابر جریانی مثل تصوف قرار بدهد، کار درستی نیست. مگر غیر این است که یکی از زمینه های بسط تشیع در ایران، تصوف بوده است؟ ما باید قبول کنیم که صوفیه بخشی از بدنه اجتماعی ما هستند که در حال زندگی در این کشورند و همیشه هم جزیی از این جامعه بوده اند. اما صوفیه کاریکاتوری شده دوران معاصر را نباید به علمای بزرگ تاریخ تسری بدهیم و آنها را به عنوان یک کل یکپارچه تکفیر کنیم. اینکه بزرگان حکمت را مقابل بزرگان تشیع قرار دهیم و دوگانگی بزرگان ایران و اسلام درست کنیم، کار درستی نیست. فقهای بزرگ ما به وضع معاصر توجه ندارند و گاهی بازیچه استفتائات می شوند. در مورد هر موضوعی که نباید استفتاء کرد چون وهن مرجعیت است. ما در دورانی به سر می بریم که اگر یک شخصیت معتبر را تکفیر کنیم اعتبار خود را زیر سوال می بریم. اگر مرجعیت از کسانی که اعتبار دارند، دیگری سازی کنند اعتبار خودش زیر سوال می رود و امکان هم سخنی با شیعه را از دست می دهد. نمی توانیم آنها را تکفیر کنیم و توقع داشته باشیم که در مقابل سلفی گری هم صف کنار ما بایستند. تکفیر تصوف، تنگ کردن حلقه شیعه است.
طاووسی در پایان به بخشی از سخنان شهرستانی پاسخ داد و گفت: بحث راجع به این مسئله مفصل است که در اینجا فرصت نمی شود، اما ما باید بین مقامات و سطوح کلمات، مرز قائل شویم. تضلیل و ضاله شدن همان تکفیر نیست. اتفاقی که در رابطه با ماجراهای اخیر رخ داده این است که شأن مرجعیت له شده و اتفاقا همانطور که اشاره کردم تجربه جمهوری اسلامی ایران به مرجعیت شیعه لطمه زده است. چون می بینیم که در رابطه با مسائلی مثل همین فیلم سینمایی و یا برنامه برنده باش مرجعیت نظر می دهند و حرف می زنند اما هیچ کس هیچ توجهی نمی کند و پاسخی هم به آنها نمی دهد. این یعنی اینکه کسی برای حرف مراجع ارزش قائل نیست.
این نشست با پرسش و پاسخ میان حاضرین و سخنرانان به پایان رسید.
ثبت دیدگاه