در پنجمین نشست سنجه مطرح شد؛ تحولات تکنولوژیک مدیریت قرنطینهای را ناممکن کرد
پنجمین گفتوگو از سلسله گفتوگوهای «سنجه» با حضور سیدمحمد بهشتی و مروری بر تجربۀ مدیریت در بنیاد سینمایی فارابی، هشتم دیماه برگزار شد.
پنجمین گفتوگو از سلسله گفتوگوهای «سنجه» با حضور سیدمحمد بهشتی و مروری بر تجربۀ مدیریت در بنیاد سینمایی فارابی، هشتم دیماه برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی پنجمین گفتوگو از سلسله گفتوگوهای «سنجه» با حضور سیدمحمد بهشتی و مروری بر تجربۀ مدیریت در بنیاد سینمایی فارابی، هشتم دیماه برگزار شد. سیدمحمد بهشتی، مدیریت بنیاد سینمایی فارابی، ریاست سازمان میراث فرهنگی، ریاست پژوهشگاه میراث فرهنگی، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و ریاست کمیته ملی ایکوم ایران را در کارنامه دارد.
سیدمحمد بهشتی در ابتدای سخنان خود گفت: چند جلد کتاب در مورد سیر سینمای بعد از انقلاب نشر روزنه چاپ کرده که برای مرور این بحث مفید است. دو جلد از این کتابها مربوط به خود بنده است و تحت عنوان «گفتوگوهای سینمایی» به چاپ رسیده است. یک جلد مربوط به زمانی است که من مسئولیت داشتم و یک جلد هم زمانی است که بنده مسئولیتی نداشتم. در آنجا من یکجور نقش سخنگویی هم راجع به سینما ایفا میکردم و هر سال یک گفتگوی مفصل در مورد سیاستهای آن سال داشتیم.
او در ادامه با اشاره به شروع فعالیت خود در فارابی گفت: ما عملاً یک سینمای ورشکسته را تحویل گرفتیم که فقط ورشکسته نبود بلکه بسیار بدنام بود. بسیاری از خانوادههای ایرانی اصلاً اجازه نمیدادند که فرزندانشان به سینما بروند. حتی در مقرراتی که وزارت فرهنگ و هنر آن موقع داشت خیلی روشن سینما در ردیف کابارهها و عرق فروشیها بود و زمانی که اینها تعطیل بودند سینما هم میبایست تعطیل شود. بنابراین سینما به لحاظ اقتصادی، ورشکسته و به لحاظ آوازه، بدنام بود. ما باید سینما را به جایی تبدیل میکردیم که خانوادههای مذهبی رضایت بدهند که دخترشان برود در این سینما فیلم بازی کند. ما باید این فاصله بعید را پر میکردیم. سال ۶۵ دیگر طبیعی شده بود که سینما یک فضای محترمی است و اگر کسی بگوید من میروم سینما فیلم میبینم یا در سینما کار میکنم، کسی به او چپ چپ نگاه نمیکند. این مسیر خیلی سخت طی شد.
به طور مثال از جمله کارهایی که مجبور بودیم انجام دهیم این بود که اهالی سینما هیچ پروندهای نباید در قوه قضاییه داشته باشند، خصوصاً پروندههای کیفری نباید میداشتند. خب بالاخره اهالی سینما اختلافاتی باهم پیدا میکردند. خود ما باید حل و فصل میکردیم و هزینه آن هم پرداخت میکردیم.
مدیرعامل اسبق بنیاد سینمایی فارابی ادامه داد: کلِ فیلمهایی که بعد از انقلاب تا سال ۶۲ ساخته شد، ۱۹ عنوان بود. این ۱۹ فیلم هم همگی ضرر کرده بود. اما از سال ۷۰ اتفاقی در کشور افتاد که تا همین امروز هم ادامه دارد. آن اتفاق این بود که تحولات تکنولوژیک منجر به این شد که سال ۷۰ یک نقطه عطف باشد. انگار از ابتدای تاریخ تا سال ۷۰ میشد کشور را در عرصه فرهنگی با اهرم نظارت مدیریت کرد. هر کشوری یک پیشخوان فرهنگی دارد. تا سال ۷۰ میشد یک مدیریتِ کلی تصمیم بگیرد که روی این پیشخوان چه باشد و چه نباشد؛ تفاوتی هم نمیکرد که این کشور آمریکا یا اتحاد جماهیر شوروی باشد. خب خیلی شنیدهایم که این دو کشور تفاوتهای زیادی دارند. فیلمسازان در اتحاد جماهیر شوروی کارمندان دولت بودند اما در آمریکا اصلاً جایی وجود ندارد که کسی برود پروانه نمایش بگیرد.
جزوههایی که دانشجویان خط امام از اسناد سفارت آمریکا منتشر میکردند، در ایالات متحده حق ورود نداشت. در فرودگاه نیویورک کورهای بود که چمدان ایرانیها را میگشتند و اگر از این دست جزوهها میدیدند در کوره میریختند. آن موقع فکس، اینترنت و… نبود و میتوانستند مانع انتشار این دست نوشتهها شوند.
رئیس گروه تخصصی معماری و شهرسازی فرهنگستان هنر در ادامه اظهار داشت: از سال ۱۳۷۰ تحولات تکنولوژیک این موضوع را منتفی کرد. یعنی شما نیستید که تصمیم میگیرید چه چیزی روی پیشخوان فرهنگیتان باشد، دیگرانی هستند با بازوهای خیلی بلند که روی پیشخوان شما مطالبی را میگذارند. در ابتدا این موضوع با ماهواره آغاز شد. ما وقتی شایعه شد که آنتنهای ماهواره برای دریافت مستقیم خانگی رواج پیدا کرده است، در آغاز این موضوع را جدی نگرفتیم. بعد از مدتی شایعه پررنگتر شد. من دو تا از همکارانم را فرستادم و به آنها گفتم بروید آنتن بخرید. ما ارتباط نزدیکی با صدا و سیما داشتیم اما میخواستم ببینم که مردم چگونه این آنتنها را تهیه میکنند. هر آنتن را ۱۲۰ هزار تومان خریده بودند. ظرف یک هفته این آنتن در حیاط فارابی برپا شد و ما آن موقع میتوانستیم ۲۶ کانال را دریافت بکنیم. آن موقع زمان آقای لاریجانی بود. من گفتم بچهها یک نوار فیلم درست کنند و نحوه خرید، سرهم کردن و در کل دریافت این کانالها را به تصویر بکشند. جلسهای با آقای لاریجانی گذاشتیم و من به او گفتم که بیایید این نوار فیلم را باهم ببینیم. آقای لاریجانی گفتند خب میبرم خانه میبینم. من به ایشان گفتم که همینجا با هم ببینیم. نگاه که کردیم آقای لاریجانی ولو شدند روی صندلی و گفتند اگر اینگونه باشد علما تلویزیون را تحریم میکنند. بنده گفتم اشتباه میکنید این دفعه مردم علما را تحریم میکنند. قرار شد آقای مهاجرانی این مطلب را در مجلس مطرح کنند. یک تعداد از نمایندگان جلسه را ترک کردند و گفتند که شما میخواهید صور قبیحه به ما نشان دهید.
او ادامه داد: همزمان ما این بحث را با آقای لاریجانی داشتیم که دیگر مدیریت فرهنگی کشور در شرایط قرنطینه ناممکن است. اینگونه نیست که دیگر نمیشود مدیریت کرد. ما باید الگوی مدیریت عدم قرنطینه داشته باشیم. ما همان زمان با رایزن فرهنگی فرانسه صحبت میکردیم، آنها هم نگران بودند. خب با وجود این شرایط خیلی از مسائل تغییر کرد. خب اجازه ندادند که الگوی مدیریت عدم قرنطینه اتفاق بیفتد و میگفتند همچنان باید شرایط قرنطینه حفظ شود.
ما با این روند نه تنها به پیشخوان فرهنگی دیگر کشورها ورودی پیدا نکردیم بلکه پیشخوان فرهنگی کشور خودمان هم از دست دادیم. در منطقه ما هیچ کشوری وجود ندارد که به اندازه ما ظرفیت داشته باشد.
بهشتی در ادامه با اشاره به طبع ایرانیان گفت: هر طبع فرهنگیای به یک کیفیتی در محیط خودش تصرف میکند. تصرفِ طبع ایرانی، جوهری است نه جبری و فیزیکی. چطور است که اهالی بالکان به زبان فارسی مسلمان شدند. هندیها چگونه مسلمان شدند؟ چینیها بودایی شدند؟ میدانید که بودیسم توسط ایرانیها به چینیها معرفی شد. این انتقالها با شمشیر صورت نگرفت. طبع ما از جنس تصرف جوهری است و هیچ کس در مقابل این نمیتواند مقاومت بکند. سینمای ایران تا دهه ۷۰ با تصرف جوهری عرض اندام جهانی داشت.
دبیر اسبق جشنواره فیلم فجر در ادامه با اشاره به این جشنواره گفت: ما در دنیا جشنوارههای زیادی داریم. یک وقت جشنواره برای مخاطب یا فیلمهای خاصی است، یک وقت جشنواره ملی است یک وقت جهانی است و حالتهای مختلفی وجود دارد. کشورهای فراوانی هستند که سینما ندارند اما جشنواره دارند. سوئیس، فیلیپین و کشورهای دیگری هستند که سینما نداشتند اما جشنواره دارند. جشنواره فجر هم از این جنس بود. ما سینما نداشتیم. دیدیم که جشنواره توجه مردم را جلب میکند. قبل از انقلاب هم جشنواره تهران از این سنخ بود؛ درست در زمانی که سینما نداشتیم، جشنواره داشتیم. کشورهایی هم هستند که هم سینما و هم جشنواره دارند و جشنواره متصل به سینمای آن کشور است. پروژه اسکار مربوط به سینمای آمریکا است. یعنی خود اسکار موجودیتی ندارد و این سینمای آمریکاست که در آنجا مورد ارزیابی قرار میگیرد.
او ادامه داد: ما سال ۶۲ وقتی در اواسط پاییز مطرح شد که جشنواره امسال را چه کار کنیم، سؤال کردیم که چه نسبتی بین جشنواره فجر و سینمای ایران وجود دارد. نسبتی که پیدا کردیم این بود که جشنواره فجر نوروز سینمای ایران است. البته این اصطلاح را آن موقع به کار نبردم و وقتی که به میراث فرهنگی رفتم متوجه شدم که چه اصطلاح خوبی است. ما معمولاً حسابهای خود را تا نوروز میبندیم و کارهای عقب مانده خود را میخواهیم تا آن موقع انجام دهیم. از نوروز به بعد هم میخواهیم بساط جدیدی راه بیاندازیم. در جشنواره فجر میتوانیم کارنامه یک سالهی فیلمسازان را بررسی و از آن طرف فرصت مغتنمی است که چشمانداز آینده را ترسیم کنیم. بعد از جشنواره یک گفتوگویی با اهالی سینما داشتیم که در آن چشمانداز آینده را ترسیم میکردیم.
بهشتی در ادامه اظهار داشت: میخواهم این نکته که جشنواره فجر کارنامه سینمای ایران بود را بیشتر باز کنم. تا یک جایی پوستر فیلمها، عکاسی، صدابرداری و… جایزه نداشت. سینما که رشد میکرد کمکم باید به اینها هم توجه میشد. توجه به اینها منجر میشد که جایزه تعیین شود. تعیین جوایز بین هنرمندان رقابت ایجاد میکرد و موجب ارتقا کیفیت کارها میشد. جشنواره فجر به دلیل نوع اتصالش به جریان عمومی سینما بود که خودش برای خودش شخصیت پیدا کرد.
او در مورد نقش سیاستگذارانه جشنواره فجر گفت: اینکه برخی میگویند جشنواره فجر سیاستگذاری میکرد کاملاً سخن غلطی است. جشنواره فجر تابع سیاستها بود. تابع سیاستها از این جهت که جشنواره باید موجب ارتقاء سینما شود. ما در فارابی مجری سیاستگذاریهای ارشاد بودیم. اما وقتی ما به این نتیجه میرسیدیم که باید عوارض شهرداری روی فیلمها به فلان عدد برسد میرفتیم با دولت مینشستیم و نهایتاً در دولت تصویب و عملیاتی میشد.
ما در آن وضعیتی که کشور درگیر جنگ بود برای فعالیتهای سینما نیاز به ارز داشتیم. در این شرایط میرفتیم در کمیسیونهای تخصیص ارز و درخواست ارز میکردیم. حالا آنجا برای سلاح، دارو و… ارز میخواستند و ما که میگفتیم برای سینما ارز میخواهیم همه میخندیدند. ما با سماجت این کار را میکردیم چون برای ما ارتقاء سینما اولویت داشت.
سیدمحمد بهشتی در ادامه با اشاره به سینمای قبل از انقلاب گفت: سینمای قبل از انقلاب یک متن و یک حاشیه دارد. اگر فیلمی در آن موقع هست که اهل فکر و اندیشه است در حاشیه قرار میگیرد. در حاشیه قرار گرفتن یعنی تحقیر شدن و برخوردار نبودن از ظرفیتهای اقتصادی، نمایشی و… . کاری که ما کردیم این بود که جای حاشیه و متن را عوض کنیم. اما در شرایط عدم قرنطینه نمیتوان این کارها را کرد. ما تنها تصمیمگیر پیشخوان فرهنگی کشور نیستیم. ما با مدیریت غلط پیشخوان فرهنگی کشور خودمان را از دست دادهایم. الان در جهان روی ایرانهراسی به شدت کار میکنند که در زمینههای مختلف از جمله زمینه اقتصادی به ما ضربه میزند. یکی از راههای مقابله با این مسئله استفاده از همین ظرفیتهای فرهنگی و سینمایی است.
مدیرعامل اسبق بنیاد سینمایی فارابی در ادامه بحث در مورد اینکه باید چه رویکردی در مورد فارابی اتخاذ شود، گفت: از سال ۷۴ به بعد هر کاری کردند که ریلگذاری را برهم بزنند و به نظر بنده موفق شدند. باید دید حاشیه و متن سینمای ایران چه وضعیتی پیدا کرده است. ابتذال به متن سینمای ایران بازگشته است. حتی جابهجایی حاشیه و متن هم این افراد را راضی نکرد و صنعت سینما را هم نابود کردند. چگونه نابود کردند؟ گفتند همه سینما چقدر میارزد. بودجه میگیریم، فارابی و اوج و… سرمایهگذاری میکنند و خودمان فیلم میسازیم و آن چیزی که میخواهیم را میسازبم. صنعت سینما یکسری افراد هستند، کارگردان، تهیهکننده، بازیگر و… . خودشان که بلد نبودند فیلم بسازند پس به سراغ تهیهکنندگان رفتند. آن تهیهکنندگان هم پولهای هنگفت گرفتند. پول داشتند و کسی هم از اینها حساب نمیکشید. بازگشت سرمایه هم مهم نیست. الان برای حوزه هنری مگر بازگشت سرمایه مهم است؟ اینگونه صنعت نابود شد و بخش خصوصی نمیتواند با این نهادها رقابت کند. کاش فقط ریلگذاری تغییر میکرد.
بهشتی در مورد برگزاری جشنواره فجر توسط دولت اظهار داشت: سال ۷۱ جلسهای با مدیرعامل خانه سینما گذاشتم و گفتم هیچ جای دنیا نیست که هم سینما و هم جشنواره داشته باشد و دولت جشنواره را برگزار کند. چرا جشنواره فجر را دولت برگزار کرد؟ چون ما نهاد عمومی در سینما نداشتیم. الان خانه سینما پدید آمده است. پس خانه سینما بیاید جشنواره فجر را برگزار کند. گفتند که ما نمیتوانیم برگزار کنیم. گفتم که ما اداره میکنیم اما میگوییم که شما اداره کردید تا کمکم کار دست شما بیفتد. باز هم به خاطر هیمنه جشنواره ترسیدند. گفتیم حالا به صورت تمرینی شما رویدادی را برگزار کنید. اینها جشن سینما را راه انداختند. این جشن برپا شد که بعداً جشنواره فجر را برعهده بگیرند. ولی جشنواره فجر برای مدیریت دولتی یک حلاوتی دارد. دولت زیر بار نمیرود. آن زمانی که ما به عنوان دولت برگزار میکردیم بخش خصوصی و نهاد عمومیای وجود نداشت. اگر خانه سینما جشنواره را برگزار میکرد اینقدر اپوزیسیون درست نمیکردیم. اما خب گفتم که برگزاری جشنواره برای دولت حلاوت دارد. دولت نباید جشنواره برگزار کند.
سیدمحمد بهشتی در پایان سخنان خود با اشاره به مسئله حاکمیت در سینما گفت: ما میخواهیم اعمال حاکمیت بکنیم، این اعمال حاکمیت چگونه میتواند اتفاق بیفتد؟ سینمای آمریکا را ببینید. اگر دقت کنید بین این فیلمها فصل مشترک وجود دارد. یکی در میان قهرمان قصه میخواهد جهان را نجات دهد. بعد جهانشان کجاست؟ همان آمریکاست. میبینیم یک وقت در همین فیلمها موضوع خانواده اهمیت دارد. قهرمان داستان سر راه اینکه میخواهد دخترش را نجات دهد جهان را هم نجات میدهد. اولویت با دخترش است. چرا چنین مشترکاتی وجود دارد؟ آنجا یک سیاست واحد وجود دارد. آنها تحت یک سیاست واحد عمل میکنند اما محسوس نیست که چه کسی دارد این کار را میکند. تهیهکننده میداند که اگر فلان صحنه یا فلان تم را قرار دهد فیلم مورد حمایت قرار میگیرد. مدیریت شرایط عدم قرنطینه چنین چیزی است. ما اگر میخواهیم اعمال حاکمیت کنیم باید به این شکل اعمال حاکمیت کنیم نه اینکه سیخ بنشینیم و بگوییم میخواهیم اعمال حاکمیت کنیم. از دل این حاکمیتهای ما فیلمهای مبتذل بیرون میآید. اصلا ما نمیدانیم مسئول اسکار چه کسی است. گاهی اوقات روی استیج میآید. اینقدر شهوت حضور ندارند.
ثبت دیدگاه