در نشست «شورش شیرین در خیابانها» مطرح شد؛ هنر گرافیتی بازتابدهنده ناخرسندی انسان در شهر است
پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی محفل چهلم عصرنشینی دیدار را با عنوان «شورش شیرین در خیابانها» با نگاهی به مجموعه گرافیتیهای میرزا حمید برگزار کرد.
پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی محفل چهلم عصرنشینی دیدار را با عنوان «شورش شیرین در خیابانها» با نگاهی به مجموعه گرافیتیهای میرزا حمید برگزار کرد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری؛ پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی دوشنبه سوم مرداد ماه سال جاری در قالب محفل چهلم عصرنشینی هنر و اندیشه دیدار تحت عنوان نشست « شورش شیرین در خیابانها» با حضور دکتر بهنام زنگی رئیس انجمن پژوهشهای هنری ایران، علیرضا شفاه دانشآموخته و مدرس فلسفه، امین منتظری گرافیتیکار و محقق هنر خیابانی و محمدرضا وحیدزاده دبیر نشست و پژوهشگر حوزه هنر نگاهی به مجموعه گرافیتیهای میرزا حمید انداخت.
این نشست در سالن سلمان هراتی حوزه هنری و به صورت بر خط برگزار شد.
محمدرضا وحیدزاده دبیر نشست «شورش شیرین در خیابانها» و پژوهشگر حوزه هنر چهلمین محفل عصرنشینی هنر و اندیشه دیدار را چنین آغاز کرد: میرزا حمید یک هنرمند خیابانی و گرافیتیکار است و جزو هنرمندان جدی خیابانی این روزهای کشورمان به حساب میآید.
او افزود: شاید برای مخاطبان ما این سؤال پیش آمده باشد که آیا میرزا حمید در نشست «شورش شیرین در خیابانها» حضور دارد؟ من در پاسخ به این سؤال باید بگویم میرزا حمید هنرمندی گمنام است و همچون بسیاری از هنرمندان گرافیتیکار جهان ترجیح میدهد که شناخته شده نباشد. به نظرم ما نیز باید به خواسته او احترام بگذاریم و اگر هنرمندی نمیخواهد شناخته شود، محترمانه با دیدگاهاش برخورد کنیم.
دبیر نشست «شورش شیرین در خیابانها» بیان کرد: امروزه دیده میشود برخی از افراد دوست دارند از پشت پردهها مطلع باشند و یا اگر از آنجا اطلاعی دارند، اطلاعاتشان را به دیگران منتقل کنند. این باعث شده است که هنرمندانی چون میرزا حمید از رسانهها دوری کنند و این دوری هنرمندان از رسانه شاید نتیجه شرایطی باشد که افرادی چون من با بیملاحظگیها، احترام نگذاشتن به نظر هنرمندان و بیاحترامیها ایجاد کردهایم.
وحیدزاده نمونهای جالب ذکر کرد و گفت: هنرمندی چون بنکسی که طبق نظرسنجیهای اخیر محبوبترین هنرمند انگلستان به حساب میآید، هنوز ناشناخته است و خیلی از رسانهها و پاپاراتزیها دوست دارند از ناماش خبر داشته باشند اما شگفتانگیز است که افرادی که بنکسی را میشناسند، کمک کردهاند که نام او همچنان پنهان بماند و هویت بنکسی شناخته نشود. هنوز کسی با قطعیت نمیتواند بگوید که این هنرمند کیست و به نظرم این یک اتفاق جالب است.
او بیان کرد: در اینجا باید بگویم میرزاحمید دوست نداشت شناخته شود بنابراین در نشست «شورش شیرین در خیابانها» حضور ندارد اما من میدانم که برنامه ما را دنبال میکند بنابراین به او تبریک میگویم که در روزهای اخیر نمایشگاهی از آثارش در نیویورک برگزار شد.
امین منتظری گرافیتیکار و محقق هنر خیابانی در بخش اول نشست «شور شیرین در خیابانها» درباره تاریخچه هنر گرافیتی در جهان و ایران گفت: ما یک بحثی به عنوان هنر خیابانی و گرافیتی داریم که باید مباحث آن را از یکدیگر جدا و تمیز کنیم.
او افزود: ما الآن در دوره پست گرافیتی هستیم. ما گرافیتی را با استایل معترضانه گنگهایی از آرتیستهایی که میخواستند در دورهای خودنمایی کنند، میشناسیم. ابزار اصلی آنها اسپری بوده است.
این گرافیتیکار بیان کرد: ما امروز هنر خیابانی را با ابزارهای بیشتری میشناسیم یعنی به مرور زمان ابزارهایی وارد این حوزه شدهاند تا کمک کنند که هنرمند بعد هنری آثارش را بیشتر نشان بدهد.
منتظری گفت: ما باید کار هنرمندان خیابانی را با شناختن ابزار کارشان به دستههای مختلفی تقسیم کنیم.
او ادامه داد: اینکه من گفتم ما امروز در دوره پست گرافیتی هستیم به این معنا است که در این دوره بخش اعتراضی کار بیشتر از بخش تخریبی کار است و در اینجا هنرمندان بیشتر به اقتصاد کار و فروش آثارشان اهمیت میدهند. ما امروزه با مطرح کردن هنر خیابانی، نوازش و دیوارنوازیها را بیشتر در کار میبینیم.
محمدرضا وحیدزاده دبیر نشست «شوری شیرین در خیابانها» گفت: من تا به اینجا فهمیدم که هنر گرافیتی میتواند بخشی از هنر خیابانی باشد ولی لزوما هر هنر خیابانی، هنر گرافیتی نیست.
معمولا آثار دیواری ما شناسه ندارند
وی در ادامه گفت: دکتر بهنام زنگی رئیس انجمن پژوهشهای هنری ایران به عنوان کسی که سالها است در زمینه پژوهش درباره هنرهای مختلف کار میکند، و خطاب به وی گفت یک کم از مختصات جهانی و ایرانی هنر خیابانی برای ما بگویید.
دکتر بهنام زنگی گفت: ما معمولاً با واژهها قالبهایی برای جریانهای هنری درست میکنیم که بعد همین قالبها ما را در تعریف و بسط آن جریانهای هنری محدود میکنند به این معنا که ما وقتی میگوییم گرافیت هنری به جریانی اعتراضی اشاره میکنیم که در راستای اعتراض به آپارتاید و طبقهبندی جامعه صنعتی اروپا و آمریکا شکل گرفته است، بنابراین وقتی که میخواهیم از هنر گرافیتی بحث کنیم عمق نگاهمان به سمت هنری میرود که کمتر از یک قرن عمر کرده است. این در صورتی است که هنر گرافیتی یک هنر ریشهدار به حساب میآید و طراحی کردن به شیوه آن، به هزاران سال پیش برمیگردد.
او افزود: من سالها پیش در یکی از خیابانهای فرعی خیابان کارگر با یک اثر جذاب مواجه شدم. سپس از آن عکس گرفتم و در کلاس گرافیت محیطی راجع به آن صحبت کردیم تا متوجه شویم که تفاوتها و تشابهاتش با آثار دیگر چیست. من امیدوار بودم که بتوانم صاحب اثر مذکور را پیدا کنم اما با وجود آنکه کارم پژوهش درباره هنرهای شهری و دیواری است، نتوانستم ردی از او پیدا کنم تا اینکه قسمت شد با شما دیدار و گفتوگو کردم و اطلاعات بیشتری از آن هنرمند به دست آوردم. همینکه من نمیتوانم به عنوان یک فرد پژوهشگر درباره آثار شهری و دیوارنگاری اطلاعات کافی درباره یک هنرمند را پیدا کنم، نشانه وجود چند نارسایی است. اولین نارسایی به من نوعی برمیگردد زیرا گویا آنقدر اشتیاق جستوجو ندارم که وقتی یک اثر خوب را میبینم، آن را در یک بسته بزرگ، جریان و بستر یا دوره تاریخی ببینم که بتوانم راحتتر آن را نقد کنم و معیارها، ارزشها و مؤلفههایش را بشناسم.
رئیس انجمن پژوهشهای هنری ایران بیان کرد: دومین نارسایی به نحوه ارائه آثار برمیگردد. معمولاً آثار دیواری ما شناسه ندارند و جزء هنر گرافیتی که ناشناس در ذاتاش است، سایر هنرهای شهری این ویژگی را در ذاتشان ندارند و اگر شناسهای برایشان در نظر گرفته نشده، نشانه کوتاهی ما است. ما امروز آثار هنری کیفی در سطح شهرها میبینیم که نمیدانیم متعلق به چه هنرمندانی هستند و این نقص بزرگی در هنرهای شهری است.
دکتر زنگی ادامه داد: سومین نارسایی به عاملان موضوع یعنی منتقدان، هنرشناسان و رسانهها برمیگردد. تا به امروز جایی نبوده که در آن درباره گرافیتی صحبت شود و من در آنجا نام بنکسی را نشنوم. الحمدلله بنکسی نیز علیرغم آنکه هنرش ضد سرمایهداری است به تدریج وارد جامعه سرمایهداری میشود و رسانهها این کار را کردند. رسانهها توانستند بنکسی را به چهرهای مبهم اما شناخته شده جهانی تبدیل کنند اما متأسفانه رسانههای ما به دلایل مختلف هرگز این کار را نمیکنند.
او بیان کرد: اگر رسانهها با آگاهی از میزان اهمیت معرفی هنرمندان شهری به جهانیان کار میکردند شاید ما امروز میتوانستیم شاهد باشیم که کار هنرمندانی چون میرزاحمید از انحصار دیوارهای تهران خارج شود و روی دیوارهای شهرهای مختلف جهان دیده شود. اینگونه یک جریان هنری به جریان پویای هنری تبدیل میشود در غیر این صورت جریانهای هنری ما آرام آرام مضمحل میشوند، شناخته نمیشوند، راهی برای رشد پیدا نمیکنند و به تاریخ سپرده میشوند.
رئیس انجمن پژوهشهای هنری ایران افزود: ما امروز در موزهها آثار و هنرهایی را میبینیم که اگر در زمان پیدایششان آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار میگرفتند، میتوانستند به عنوان حرکتهای ساختارشکن مبتنی بر مؤلفههای خودمان به جریانهای هنری ماندگار تبدیل شوند. من پیشبینی میکنم که این اتفاق برای جریان گرافیتی کشورمان نیز میفتد.
گرافیتی به نوعی هنر جنوب شهری است
محمدرضا وحیدزاده دبیر نشست «شورشی شیرین در خیابانها» ضمن قدردانی از دکتر بهنام زنگی رئیس انجمن پژوهشهای هنری ایران، به علیرضا شفاه دانشآموخته و مدرس فلسفه گفت: به خاطر دارم وقتی میخواستم شما را برای حضور در نشست امروز دعوت کنم، نمیدانستم چگونه بحث را با شما در میان بگذارم اما شما با شنیدن نام میرزا حمید اعلام کردید که نه تنها خودتان بلکه فرزندانتان نیز آثار میرزاحمید را میشناسید و آنها را دوست دارید. این نشان میدهد که آثار میرزاحمید مشخصه منحصر به خود دارند و به راحتی در میان آثار هنرمندان دیگر شناسایی میشوند.
او افزود: ماهیت آثار میرزا حمید یک شاعرانگی دارد و نگاهی اساطیری در آنها دیده میشود که این آثار را از آثار هنرمندان دیگر تفکیک میکند.
وحیدزاده بیان کرد: میرزاحمید در خلق آثارش از رنگ سرخ استفاده میکند. رنگ سرخ، همان رنگی است که در آثار حک شده روی دیوارهای غار آلترا و شهر سوخته دیده میشود.
او ادامه داد: در واقع گویا میرزاحمید یک رنگ باستانی را بازسازی کرده و آن را در دیوارهای شهر تهران احیا میکند.
دبیر نشست «شورشی شیرین در خیابانها» گفت: میرزاحمید در آثارش از انسانی نخستین صحبت میکند که ما از آقای شفاه خواهش میکنیم درباره آن به ما بگوید.
علیرضا شفاه دانشآموخته و مدرس فلسفه گفت: من واقعا کارهای میرزا حمید را دوست داشتم و اصلاً فکر نمیکردم که روزی یک نفر بخواهد آثار او را بررسی کند. به نظر من همانطور که دوستان گفتند آثار میرزاحمید آثار متمایزی هستند.
او افزود: آنچه که در آمریکا در هنر گرافیتی ظهور کرده است، پیوستگی خیلی عمیق با شهر دارد یعنی توجه به اینکه شهر چیست به ما کمک میکند که آثار هنری کشیده شده روی دیوارهای آن شهر را درک کنیم.
ارسطو نیز گفته است کسی که بیرون شهر میزید، حیوان است یا خدایی؟ طی شدن فاصله حیوان و خدا در شهر خیلی اهمیت دارد یعنی در واقع شهر در این میانه است. این یعنی شهر، حرکت را در خودش حمل میکند و حرکت در شهر آزاد نیست. همانطور که ثبات در شهر تثبیت شده، نیست.
این دانشآموخته و مدرس فلسفه بیان کرد: امر شهری، امری است که موفق میشود حرکت را به نوعی به نظم دربیاورد یا نظم را به حرکت درآورد. لذا مسئله نقص و کمالی که در شهر است، نشان میدهد که مجموعه روابط در آنجا کار میکنند یعنی انسانها انسانیت خودشان را در روابط شهری به دست میآورند. در اینجا شهر رسمیت پیدا میکند و انسان ناخرسند پدید میآید. هنر گرافیتی به نوعی بازتابدهنده ناخرسندی انسان در شهر است و حرکت طبیعی شهر به حساب میآید.
شفاه ادامه داد: شهری که جنوب شهر ندارد، اصلاً شهر نیست. و این غیر از حاشیهنشینی است. ما وقتی که میگوییم گرافیتی هنر حاشیه است، گویا حاشیهنشینان زوائد شهر هستند اما اینگونه نیست. گرافیتی به نوعی هنر جنوب شهری است، سینما نیز هنر جنوب شهری به حساب میآید و شهر باید سینما داشته باشد.
او گفت: مسئله گرافیتی و تصمیمگیری درباره اینکه هنر ناخرسندی یا رنجوری انسان در شهر با چه قضاوت، فرم، لحن، صدا و معنایی انعکاس پیدا کند، جایی است که در آن شهرها راه و سرنوشتشان را از هم جدا میکنند.
این دانشآموخته و مدرس فلسفه بیان کرد: من از اینجا میخواهم به جایی برسم که بفهمم میرزاحمید در آثارش درباره شهر و شهروندانش چه میگوید و آنها را چگونه قضاوت میکند.
شفاه ادامه داد: اینکه ما بگوییم کارهای میرزاحمید احیای اثار باستانی هستند، درست نیست. آثار میرزا حمید تکراری نیستند و به مثابه پاسداری از داشتههای در حال فراموشی به حساب نمیآیند.
او گفت: به نظر من طرحی از رنجش انسان در آثار میرزا حمید دیده میشود. میرزا حمید کارهایش را در جاهایی میکشد که کهنه هستند و ممکن است تا حدی خراب و شلوغ باشند یا از یاد رفته باشند. در واقع هنرمند مد نظر ما آثارش را در جاهایی میکشد که شهر فرسوده شده است و این گویای آن موضوع است که همانطور که دیوارها فراموش میشوند، انسانها نیز به عنوان اجزای شهر روزی فراموش خواهند شد.
این دانشآموخته و مدرس فلسفه افزود: شهر با شلوغیهایش نمیتواند همه چیز را به خاطر بسپرد. شهر، پادگان نیست.
شفاه در ادامه تفاوتها و تشابههای آثار میرزاحمید با آثار هنرمندان گرافیتی را تبیین کرد و گفت: هنرمندان آمریکایی نیز همچون میرزا حمید تلاش میکنند که با آثارشان ناخرسندی شهری را یادآور شوند و به اجزای فراموش شده کمک کنند که خودشان را تثبیت کنند اما آثار میرزاحمید، آثاری کاملاً ایرانی هستند زیرا درک ایران از ناخرسندی انسان از هستی، این است که این ناخرسندی نوعی دلتنگی را که سرچشمه نوعی مهربانی است، اقتضا میکند.
او بیان کرد: اگرچه در آثار گرافیتی آمریکایی حاشیه خودش را به رخ شهر میکشد، در آثار گرافیتی ایرانی یک پناه برای ما ایجاد میشود.
اثر گرافیتی یک هنر چند وجهی و مشارکتی است
محمدرضا وحید زاده دبیر نشست «شورش شیرین در خیابانها» گفت: همانطور که فکر میکردم علیرضا شفاه از زاویه جدید و متفاوتی به آثار میرزا حمید نگاه کرد.
او افزود: من در اینجا به آقای منتظری برمیگردم و از او میخواهم راجع به فرم کارهای میرزا حمید صحبت کند.
وحیدزاده بیان کرد: هنر گرافیتی گاهی سویههای آشوبگرانه پیدا میکند، گاه دیگر در جریان گریز و فرار شکل میگیرد و بعضی از مواقع در جاهای متروک و غیر رسمی شهر دیده میشود. در واقع هنر گرافیتی، یک هنر غیر رسمی است و در هر جای دنیا فرم خاصی پیدا میکند. ما شاهد هستیم که میرزاحمید در آثارش از سبک مینیمالیسم بهره میبرد.
این پژوهشگر حوزه هنر گفت: اساساً گرافیتی خیلی هنر پایداری نیست و هنرمند فعال در این عرصه هنری منظر دوام و بقای آثارش نیست. این هنر در گذر خلق میشود و در حال گذر است. عجیب است که میرزاحمید در خلق آثارش از فرم و رنگی استفاده میکند که ماندگاری فرمها و رنگها را ندارند.
امین منتظری گرافیتیکار و محقق هنر خیابانی گفت: هر کدام از مباحثی که تا به حال در نشست «شورش شیرین در خیابانها» مطرح شدند، به من یادآوری کردند که هنوز حرفهای ناگفته زیادی باقی ماندهاند که باید گفته شوند. به عنوان مثال دکتر زنگی درباره عدم مالکیت آثار هنری صحبت کردند و من لازم میدانم که در این زمینه بگویم هر اثر هنری طبیعتا یک عمری دارد در واقع ممکن است یک اثر هنری پس از مدت کوتاهی پاک شود و از بین برود حتی ممکن است هنرمند دیگری مجددا روی آن کار کند. هنرمند وقتی که اثرش را روی دیوار میگذارد، دیگر مالک آن نیست و در اینجا بحث مرگ مؤلف مطرح میشود. در واقع بعضی از مباحث فلسفه معاصر، مدرن و پست مدرن در هنر گرافیکی مطرح و مشهود میشوند.
او افزود: ما پس از خلق یک اثر گرافیتی رسانهای را داریم که میتواند اعتراضی و انتقادی یا کاملا دکوراتیو باشد و دیوارنوازی شکل بگیرد و مخاطب را به صورت اشتراکی به تولید یک آثار بازآفرینی شده، دعوت کند.
این گرافیتیکار بیان کرد: یک اثر گرافیتی بر اثر ثبت به وسیله عکاسی یا تولید محتوایی ویدیویی یعنی تصویربرداری مانا میشود. بنابراین اثر گرافیتی یک هنر چند وجهی و مشارکتی است.
منتظری گفت: من به عنوان فرد موافق با آثار میرزاحمید معتقدم که اگر هنرمندی بتواند هنر خیابانی ایرانی را در دنیا مطرح کند، آثار او آثاری چون کارهای میرزاحمید میتوانند باشند چون سالهای سال طول کشید تا هنرهای شهری شهرهای جهان شکل بگیرند. ما در ایران از اواسط دهه۸۰ ظهور و بروز هنر شهری و خیابانی را دیدیم. مخاطب در آثار شهری آن دوره غالبا با هیجانزدگی و نوپایی مواجه است. این آثار به نوعی کپی و نونهسازی شدهاند و من در مقالهای به نام« جغرافیای ارزششعار» به آن اشاره کردهام.
او ادامه داد: ما الآن هنرمندی را میبینیم که در سکوت بسیاری از فاکتورهای هنر خیابانی را با فاکتورهای زیباییشناسانه ایرانی تلفیق میکند و کارش را انجام میدهد. او تاریخ هنر، ادبیات و مارکتینگ را میشناسد و با دکوراتیو آشنا است. این هنرمند آثار مشارکتی تولید میکند یعنی اگر شخص دیگری به اشکال مختلف اثرش را بازآفرینی کند، هنرمند اصلی آن رخداد را ثبت میکند. این کار را اوریو و بنکسی نیز انجام میدهند.
این محقق هنر خیابانی بیان کرد: میرزاحمید با طبقات پایین جامعه ارتباط برقرار میکند و در لایههای زیرین آثارش میتوان نقشهای شوش را دید.
میرزا حمید چه بخواهد و چه نخواهد فرهنگ کشور خودش را بازنمایی میکند
محمدرضا وحیدزاده دبیر نشست در ادامه از صحبتهای آخر منتظری وام گرفت و گفت: گرافیتی به معنای نقاشی بدون اجازه روی دیوارهای شهر است و میرزاحمید نگران است که روزی شهر او و آثارش را پس بزند. میرزاحمید با شهر همزیستی میکند و من از دکتر بهنام زنگی میخواهم درباره روح شهری و نسبتی که هنرمندی چون میرزا حمید میتواند با آن روح برقرار کند، توضیحاتی به ما بدهد.
دکتر زنگی رئیس انجمن پژوهشهای هنری ایران گفت: ما اصولا در زندگیهای شهری وارد دیسیپلینهایی میشویم که الزاما همه آنها مطابق میل ما نیستند و برخی از مواقع مجبور به ساختارشکنی میشویم. اساسا ضرورت هنر خیابانی نیز از همینجا شکل گرفته است. این هنر نوعی اعتراض به هنر رسمی است. نقاشی از بدو شکلگیری همیشه هنری رسمی و در اختیار دولتها بوده است.
او افزود: ماهیت هنر خیابانی یک نوع ساختارشکنی است و این ساختارشکنی الزاما به معنای دشمنی نیست. یک هنرمند همچون میرزا حمید میتواند ساختارشکنی کند و در عین حال با انسان سازگار باشد.
رئیس انجمن پژوهشهای هنری ایران مهمترین شاخصه آثار میرزاحمید را ایرانیت آنها دانست و بیان کرد: میرزا حمید آثارش را با توجه به ارزشهای بومی برگرفته از تاریخ و جغرافیای کشورش خلق میکند. او همچون هر فرد ایرانی دیگری از رنگ فیروزهای لذت بیشتری میبرد و به کرات اساطیر و نقشمایههای ایرانی را در آثارش نمود میدهد.
دکتر زنگی ادامه داد: آرامش یکی از خصوصیات ذاتی هنر ایرانی است. این آرامش در آثار میرزاحمید نیز دیده میشوند زیرا روح انسان ایرانی با آرامش انس گرفته است و هنرمند مد نظر ما نیز خواسته یا ناخواسته تحت تأثیر فرهنگ خودش است. او چه بخواهد و چه نخواهد فرهنگ کشور خودش را بازنمایی میکند.
او گفت: در ابتدا که هنر گرافیتی وارد ایران شد، هنرمندان ما به گونهای از آن گرتهبرداری کرده بودند که آثار نامتجانسی تولید میشدند و نمیتوانستند ارتباط خوبی با مخاطب ایرانی برقرار کنند اما آثار میرزاحمید رابطه خوبی با مردم کشورش برقرار کردهاند.
رئیس انجمن پژوهشهای هنری ایران باور دارد میرزاحمید آثارش را روی دیوار بافتهای فرسوده شهری خلق کرده اما منظورش اشاره به فرسودگی این بافتها نبوده است. او سعی کرده به سراغ فضاهای نوستالژیک و خاطرهانگیز برود تا بتواند ارجاع به فرهنگ بومی را در آثارش به نمایش بگذارد.
میرزا حمید باید به شهری و سیاسی بودن، خیلی وفادار باشد
محمدرضا وحیدزاده با تأیید بر وجود محسوس فاکتور آرامش در آثار میرزاحمید، گفت: آقای شفاه شما به ماجرای شهر اشاره کردید و بحثتان را به جای خوبی رساندید اما صحبتهایتان را برای شنیدن نظرات دیگران متوقف کردید. لطفا اگر ممکن است همان بحث را ادامه بدهید و پیش ببرید.
علیرضا شفاه دانشآموخته و مدرس فلسفه گفت: من به عنوان آدمی که مدت زیادی را در تهران زندگی کرده است، به عنوان یک مخاطب که الآن در تهران زندگی میکند، فکر میکنم توجه به ثبات امر پایداری که انسان ایرانی در میان ناپایداری و رنجوری جهان کشف میکند، خیلی مستعد آن است که انسان را فراموش کند یعنی انسان در ثبات انسان نمیشود.او در بحران و مرز انسان میشود و اگر این موقعیت مرزی انسان فراموش شود، یاد کردن از امر بنیادین، پایداری و خانه میتواند کاملا مسموم باشد.
او افزود: من از نوستالژی و امر پایدار میترسم و به نظرم میرزاحمید باید به شهری و سیاسی بودن، خیلی وفادار باشد.
این دانشآموخته و مدرس فلسفه بیان کرد: ما از هنر خیابانی انتظار داریم به جای آنکه تسلیدهنده باشد، کاری کند که ما کمی خودمان را پیدا کنیم.
شفاه ادامه داد: خیابانهای تهران، خیابانهای خیلی سیاسی هستند. ما با چیز خیلی خیلی زندهای به نام تهران طرف هستیم که الآن شاید بیش از هر زمانی در آن رنجور باشیم و امیدهایمان خیلی وضع خوبی نداشته باشند. ما ممکن است با دیدن تصاویر خلق شده توسط میرزاحمید امید را به یاد بیاوریم اما نباید از طریق دیدن آن تصاویر از یاد ببریم که تهرانی هستیم.
میرزاحمید میتواند هنرش را خارج از تهران و ایران گسترش دهد
محمدرضا وحیدزاده در ادامه گفت: میرزا حمید میانه دهه۹۰ شخصی به سوریه رفت و کارش را در محلههای خاصی از آن کشور انجام داد و سپس به ایران برگشت.
او افزود: آنچنان که از شواهد پیدا است میرزاحمید فعلاً قصد ندارد از ایران خارج شود.
این پژوهشگر عرصه هنر بیان کرد: ما در نشستمان درباره ورود هنر گرافیتی به ایران صحبت کردیم، به نظرتان هنر گرافیتی چقدر میتواند از تهران و ایران بیرون برود؟
امین منتظری گرافیتیکار و محقق هنر خیابانی گفت: اگر ما مفهوم آرامش را با دید زیباییشناسی وارد کار کنیم، به شکلی با روح هنر خیابانی حتی گرافیتی مغایر میشود زیرا ما ۲فاکتور در هنر خیابانی داریم که یکی از آنها هیجان و دیگری محیط خلق اثر است. وقتی نقاشی روی بوم نقاشی میکند، بوم و خودش هستند ولی وقتی روی دیوارها نقاشی میکند، تاریخ کوچهها و خیابانها روی اثرش تأثیر میگذارند. این هنرمند اگر به سوریه یا خرمشهر برود، بعد انتقادی و اعتراضیاش را همراه خودش میبرد.
او افزود: ما پروژهای به اسم «شهر زخمی» داشتیم. ما نمیتوانستیم در حین کار زخمی بودن شهر را فراموش کنیم بنابراین نمیتوانستیم آرامش را در آثارمان نشان بدهیم.
این گرافیتیکار بیان کرد: ما در اینجا از هنرمندی یاد میکنیم که با توجه به تاریخ و سرگذشت کوچهها و فضای حاکم بر اقلیم و جغرافیا حرف خودش را میزند. او میتواند آثارش را در خارج از ایران خلق کند، گسترش دهد و به نمایش بگذارد چون هنرمند به صورت مداوم و پویا چالش ایجاد میکند و هنر مشارکتی خودش را در فضا پیاده میکند. او در هر کجا که باشد با کمی اندیشه به مردم و فضا نزدیک میشود و اثرش را خلق میکند.
محمدرضا وحیدزاده دبیر نشست «شورش شیرین در خیابانها» در ادامه این برنامه گفت: آقای زنگی به نظر شما آقای میرزا حمید میتواند آثارش را تکمیلتر کند؟
دکتر بهنام زنگی رئیس انجمن پژوهشهای هنری ایران گفت: به نظرم خود هنرمند باید به این سؤال پاسخ بدهد ولی تداوم و پویایی ۲الزام دارند که الزام اول خود هنرمند است که باید متحول شود و به تکرار نیفتد. الزام دوم محیط پیرامونی هنرمند است.
او افزود: هر هنرمند پیشرویی با به تکرار افتادن، به ضد خودش تبدیل میشود و فراموش میشود.
رئیس انجمن پژوهشهای هنری ایران بیان کرد: من در صحبتهای قبلیام درباره مفهوم آرامش صحبت کردم و این مفهوم مغایرتی با کنش ندارد. من میتوانم در اینجا کنشی با آرامش داشته باشم. اساسا نقاشی خیابانی یک نوع کنش اجتماعی است و این منافاتی با زبان بیان ندارد.
دکتر زنگی گفت: ما با هنر تلاش میکنیم به طرف ایدهآل حرکت کنیم.
او بیان کرد: سرعت نمیتواند یکی از ویژگیهای هنر گرافیکی باشد زیرا این هنر نسبت به شرایط حاکم بر فضا تحول میابد.
محمدرضا وحیدزاده از علیرضا شفاه پرسید: آیا هنرمندان افراد غیر عادی هستند؟
علیرضا شفاه دانشآموخته و مدرس فلسفه گفت: به نظر من کارهای هنری مخاطب را به مخاطره میکشند و کار میرزاحمید هم ما را به مخاطره کشیده است.
او بیان کرد: زندگی یکجور بحران است البته گاهی با برخی از اختلالات نشانگذاری میشود. جنون وضع عادی زندگی است.
ثبت دیدگاه