
چهل و پنجمین مسأله شهر در گرگان؛ آیینها کالبد شهر را میسازند
نشست چهلوپنجم از سلسله نشستهای «مسأله شهر؛ معماری بومی ایران» با موضوع «معماری فطری» چهارم خردادماه برگزار شد.
نشست چهلوپنجم از سلسله نشستهای «مسأله شهر؛ معماری بومی ایران» با موضوع «معماری فطری» چهارم خردادماه برگزار شد.
به گزارش روابطعمومی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، نشست چهلوپنجم از سلسله نشستهای «مسأله شهر؛ معماری بومی ایران» با موضوع «معماری فطری» و در پی پاسخ به این سؤال که معماری چگونه دوباره بخشی از زندگی خواهد شد؟، چهارم خردادماه در تالار شهید آوینی حوزه هنری گلستان برگزار شد.
جاوید ایمانیان، دکترای مرمت بناها و بافتهای تاریخی، مدرس دانشگاه و مسئول میراث فرهنگی، علی نیکسرشت، معمار، مرمتگر و کنشگر میراث فرهنگی و سیدفاضل سجادی، دبیر نشست، معمار و پژوهشگر در این رویداد به سخنرانی پرداختند.
سیدفاضل سجادی، دبیر نشست، در ارتباط با موضوع جلسه گفت: سؤالی که در این نشست در پی پاسخ به آن هستیم این است که چگونه معماری دوباره بخشی از زندگی مردم خواهد شد؟ از یک منظر شاید به نظر برسد که این سؤال، سؤالی ساده، روشن و دمدستی است. اما وقتی به واقعیتِ امروزِ زندگی و خانههای خود، معماری تمام منطقه گلستان و فراتر از آن معماری ایران نگاه میکنیم، میبینیم تنها چیزی که در خلق اثر و بنا نه دیده میشود و نه محترم شمرده میشود این است که چطور مردم باید بهتر زندگی کنند یا چگونه معماری باید امتداد شیوه زیستن و شیوه بودنِ آنها باشد.
موضوع این جلسه «معماری فطری» است. تقریباً همه ما آدمها از بچگی خوب و بد را یاد میگیریم. دکتر وزیری، استاد ما، وقتی میخواستند تعادل را یاد دهند میگفتند یک بچه سه ساله بلد است که زمین نخورد. قبل از آموزشهای رسمی مدارس و دانشگاه، ما ایدهها، انگیزها و فهمهایی طبیعی در مورد مسائل مختلف داریم؛ این فطرت ماست. در طی هزاران سال انسان ایرانی خانه، روستا، زیستگاه و شهر خلق کرده است و توانسته بهترین مناظر و قرارگاههای رفتاری را ایجاد کند.
شعورِ زیستهای که انسان ایرانی در نسبت با اقلیم، معیشت و هنر و از همه مهتر در نسبت با حیاتِ جمعی خود دارد به چیزی تبدیل شده که ما امروز به آن میبالیم و یکی از نمونههای آن همین بافت تاریخی گرگان است. در اینجا با دوگانهای مواجه میشویم که دوگانه محترمی است. بخش رسمیتر و حکومتیتر، بافتهای سنتی، کاخها و مساجد است. بخش دیگری که الان در حد بومگردی، نوستالژی و پولدرآوردن است، معماریِ بومی روستاها یا زیستگاههای کوچکتر ماست. هر آنچه انسانِ گلستانی میفهمیده است به طور مثال اینکه از کجا باران و کجباران میآید، از کجا باد میآید، چگونه آفتاب را باید تأمین کند و… تبدیل به همین بافتهای روستایی شده است که امروزه فخر تاریخ ماست.
وقتی امروز به آنچه میسازیم، در جمع معماران، مدیران شهرداری، نظام مهندسی و… نگاه میکنیم، متوجه میشویم که در جایگاه خوبی قرار نداریم. در نهایت نه میتوانیم معماری را به عنوان یکی از جلوههای زندگی مردم به آنها بفهمانیم و نه به عنوان معمار، فهمِ دقیقی از زندگی داریم که خلقِ مناسب داشته باشیم. با توجه به طرح بحثی که صورت گرفت در ابتدا در خدمت دکتر ایمانیان هستیم.
جاوید ایمانیان، دکترای مرمت بناها و بافتهای تاریخی، به عنوان اولین سخنران گفت: بنده امروز میخواهم در مورد «بازشناسیِ هویتِ شهری» سخن بگویم. هویت چیست و به چه چیزی میتوان هویت گفت؟ هویت به معنای چیزی است که تفاوت داشته باشد. به طور مثال ما میگوییم بافتِ تاریخی گرگان، بافت تاریخی یزد، بافت ابیانه و… دارای هویت هستند. چون این بافتها در مسائل فرهنگی و اقلیمی تفاوت دارند. اقلیم و فرهنگ دو مؤلفه بسیار مهم است که در ساختار معماری تفاوت ایجاد میکند.
او در ادامه با طرح این پرسش که آیا امروزه توسعه جدید شهر گرگان و شهر یزد دارای هویت است؟ پاسخ داد: تقریباً خیر. چون همان معماریای که در توسعه جدید شهر یزد وجود دارد همان را در شهر گرگان هم میبینید. این مطلب نشان میدهد که معماری از آن بحث هویتی خارج شده است. هویت از تعلق و وابستگی میآید؛ وابستگی به یک محیط، شهر، روستا و… . جان راسکین، معمار انگلیسی، میگوید که یکی از شاخههای معماری و شهرسازی، خاطره است. معماری و شهرسازی شکل میگیرد برای اینکه خاطره شکل میگیرد. دانشگاهی که در آن درس خواندیم، محلهای که در آن زندگی کردیم و… خاطره برای ما ایجاد میکنند.
تعلقِ به محیط، بخشی از هویتِ آن محیط است. این مطلب را نمیتوان از معماری جدا کرد. شهر فقط ساکن شدن نیست بلکه باید شهروند شدن را در نظر گرفت. در یک شهر انسانها جز کالبد شهر مسائل دیگری را هم دنبال میکنند. اگر بخواهیم شهر را احیا کنیم یا آن را توسعه دهیم، مهمترین مسئله این است که ما فقط به دنبال کالبد شهر نباشیم. خانه امروزه تبدیل به اقامتگاه شده است. فضایی که شخص شب به آنجا میرود و صبح از آنجا خارج میشود. خانه در معماری ایرانی تنها محل سکونت نبوده بلکه بسیاری از مسائل و روابطِ اجتماعی انسانها در خانه شکل میگرفته است. وقتی وارد خانه ایرانی میشدید بر سر در خانهها یک آیه از قرآن، حدیث و آیتالکرسی نوشته شده بود. این مطلب به ما یادآور میشود که قداستی که مسجد دارد خانه هم دارد. برای ورود به خانههای قدیمی، ابتدا وارد دالان و دهلیز میشویم. بعد وارد هشتی میشویم. بعد تصمیم میگیریم وارد اندرونی یا فضای بیرونی شویم. بعد تازه وقتی وارد حیاط میشویم با یک فضای طبیعی زیبا مواجه میشویم. جدای از بحث اقلیم ما بحث باور را داریم. خداوند در قرآن شکل بهشت را توصیف میکند. انسان بخشی از باور خود را در فضای خانه میآورد. ما در خانه که یک فضای کوچکتری از شهر است جدای از کالبد مفاهیم مهمی داریم. انگار قلب فضا، در خانههای قدیمی، حیاط است. حیاط، سرداب، حوض، ایوان و… دارد. حیاط، نقطه کانونی و اجتماعی خانوادهها است. نه یک خانواده بلکه خانوادههایی در آن خانهها زندگی میکردند.
این استاد دانشگاه در ادامه با طرح این سؤال که چگونه میتوانیم مفاهیمِ اساسی و اجتماعی را در معماری و شهرسازی احیا کنیم، گفت: کامیلو بویتو میگوید ما در معماری و شهرسازی نباید به دنبال سبک و شکل معماری باشیم. مسئلهای که خیلی مورد توجه معماران ماست. بویتو میگوید شما باید به دنبال مفاهیم معماری باشید. وقتی از معماری ارزشمند سخن میگوییم باید به تاریخِ خودمان به طور مثال معماری گرگان، توجه داشته باشیم. تعریفِ اجتماعی بودن خانه چیست و در کجا شکل میگیرد؟ در یک آپارتمان چگونه میتوان محیطی را ایجاد کرد که بحث حرمیت، تقسیم فضای عمومی و خصوصی و… در آن رعایت شده باشد؟ در بافت تاریخی گرگان وقتی وارد فضای اندرونی میشوید درونِ خانهها دیده میشود. وقتی وارد تراس و ایوان میشویم، بافتِ شهری، بافتهای سفالپوش، جنگل و طبیعت و… دیده میشود اما امکان ندارد حیاط همسایه کناری را ببینید. یونسکو خیلی از بافتها و شهرهای ما را که ثبت میراث جهانی میشود، نه به عنوان بافت و بنا بلکه به عنوان منظر فرهنگی ثبت میکند. منظر فرهنگی یعنی این شهر و معماری با بستر طبیعی خود به صورت ارگانیک شکل گرفته است و این دو از هم جداشدنی نیستند. وقتی یک بافت را ثبت میکنید حتما باید منظرِ طبیعیِ پیرامون آن را ببینید.
سیدفاضل سجادی، دبیر نشست، در ادامه گفت: فکر میکنم فطریترین نهاد اجتماعی بشر خانواده است. خدا از روز اولی که بشر را خلق کرد، تک خلق نکرد. یک زن و شوهری خلق کرد و این خانواده را به دنیا فرستاد. برای این خانواده چیزهایی در نظر گرفت و موضوعاتی را پسندید که این موضوع را امتداد دهد. در جلسه امروز مدیران امروز و مدیران سابق شهری، معماران و سرمایهگذاران حضور دارند. خانوادهها امروزه از هر طرف مورد تهدید قرار گرفتهاند. چقدر در طراحیها، غیر از فرم و ابعاد و اندازه، مسئله خانواده برای ما اهمیت دارد؟ چقدر نظام مهندسی در نظارتهای خود به این مسائل توجه میکند؟ شاید هیچ نهادی به اندازه نظام مهندسی قدرتِ درست ساختن بناها را نداشته باشد. اما نظام مهندسی چه ساز و کارهایی را برای مراقبت از خانواده اتخاذ کرده است؟ دعوت میکنم از دکتر نیکسرشت که بحث خود را ارائه دهند.
علی نیکسرشت، معمار، مرمتگر و کنشگر میراث فرهنگی، در ابتدا گفت: با توجه به اینکه معماری استان گلستان رنگ و بو و حس و حال اقوام را دارد، صرفاً در مورد شهر تاریخی استرآباد سخن نمیگویم و یک بخشی هم به گمیشان و جمعیت ترکمن اختصاص میدهم. معماری شهر گمیشان تلفیقی از سادگی، شفافیت و تعاملات اجتماعی است. ترکمنها در دورهای از تاریخ یکجانشین شدند و شهر تاریخیِ گمیشان، به عنوان بندرگاه شهر استرآباد یا گرگان مشغول فعالیت بود. گمیشان به لحاظ اقتصادی شهر آبادی بوده است. مردمانی که در محدوده گمیشان ساکنند از قوم یُموت هستند. بناهایی که در آنجا ساخته شده است نزدیک به آستراخان روسیه است.
جاوید ایمانیان در ادامه نشست، گفت: بافتهای شهری، در رابطه با فضاهای مصنوعی و انسانساخت، دو بعد دارند؛ کالبدی و فراکالبدی. کالبد همان عناصر معماری است که با خشت، آجر، سفال و… ساخته شده و قابل لمس هستند. این میراث غیرمنقول است. یک بخش از هویتهای مصنوع و انسان ساخت، بحثهای فراکالبدی است. در اینجا بحث فرهنگ، اجتماع، میراث معنوی و… مطرح است که درونِ کالبدهای تاریخی جریان دارد. چیزی که به کالبد معنا میدهد، این مفاهیم و عناصر فراکالبدی است. گرگان یک بافتی به صورتِ نظامِ محلهبندی دارد. سه محله اصلی به نام نعلبندان، میدان و سبزه مشهد دارد. یکسری گذرهای فرعی دارد که پیرامون این مرکز محلات شکل گرفته است. پس یک بحث، ساختار کالبدی است. یعنی آن محله، عناصرِ معماریای دارد که پیرامون مرکز محله شکل گرفتهاند. عمدهترینِ آنها تکایا، مسجد، آبانبار، حتی امامزاده و… است. این عناصر معماری در پیرامون محلهها و مرکز محلهها شکل میگرفتند. چیزی که این کالبد را نگه میداشت، ابعاد فراکالبدی مثل آئینها بود. اگر آئینها از کالبد گرفته شود، کالبد متلاشی میشود. این نظر شخصی من به عنوان یک کارشناس است. میتوانید بابل و ساری را در این رابطه نگاه کنید. چرا این بافتها با توسعه شهری نه تنها احیا نشده بلکه پراکنده شدند؟ به دلیل اینکه میراث ناملموس یا میراث معنوی در آنها جریان نداشت. در محرم زنده بودن آیینهای گرگان را به خوبی میتوان مشاهده کرد.
ایمانیان، دکترای مرمت بناها و بافتهای تاریخی، مدرس دانشگاه و مسئول میراث فرهنگی، در پایان سخنان خود گفت: مرکز محله جایی بود که هرجایی میخواستید بروید باید از آنجا عبور میکردید. در واقع در مرکز محلهها مردم حتی برای یک لحظه جمع شده و حال هم را جویا میشدند. اگر آیین مردم نبود شهر اینگونه شکل نمیگرفت. این رابطه اجتماعی و آیینی از کوچه شروع میشود. از در خانه که بیرون میآمدید وارد کوچه یک یا دو متری میشدید و همسایهها را میدید. در همین کوچه رابطه اجتماعی شکل میگرفت. تکایای گرگان سادهترین معماری را دارند اما پویا و زندهاند. گرگان مانند خیلی از شهرها بازار دارد. بازار نعلبندان یکی از پویاترین و فعالترین بازارهای ایران است. درست است که کالبدِ معماری آن خیلی از بین رفته اما زنده است. مسجد جامع کنار بازار است. چرا در شهرها مساجد جامع کنار بازار شکل میگرفت؟ یک بحث کسب حلال بود. بازاری در هنگام نماز مغازه را میبست و به مسجد میرفت. بازار قلب تپنده شهرها بود. بنابراین عناصر شهری چیزی جدا از هم نیستند. شبکه منسجم فضای شهرها با هم مرتبط بوده است. بازار با مسجد و مسجد با محله با هم ارتباط داشتند. چه زمانی این ساختار از بین رفت؟ زمانی که توسعه شهری به وجود آمد. توسعه شهری از اوایل دوره پهلوی به صورت ناسنجیده آغاز شد. ارتباط کالبدی و فراکالبدی بین عناصر شهر از بین میرود. دروازههای تاریخی شهرها تخریب میشوند. به طور مثال دروازه مازندران تخریب میشود و خیابان پهلوی کشیده میشود. کالبد با فراکالبد با هم هستند. وقتی کالبد را از بین میبرید بخشهای فراکالبدی هم کمرنگ میشوند. معماری و شهر یک چیز زنده است.
علی نیکسرشت، معمار، مرمتگر و کنشگر میراث فرهنگی در جمعبندی سخنان خود گفت: به معمارِ گذشته که میگفتند خانهای طراحی کن، چشم خود را میبست و هشتی، ایوان و… به ذهن او میآمد. طراحی خانه، تعاریفی که در معماری سنتی ما وجود دارد و محرمیتها را شامل میشده است. معمار امروز آشپزخانه اپن، سرویس بهداشتی دم درب ورودی و… را در ذهن دارد. ما یک گسست بسیار بزرگی بین معماری تاریخی خودمان و معماری فعلی مشاهده میکنیم. آموزشی هم که در دانشگاهها میبینیم نوید این را میدهد که قرار است از معماری سنتی خودمان دورتر شویم. مهمترین مقوله آموزش است. باید نکاتی که با زندگی مدرن ما سازگارند را از معماری گذشته خود احصا کنیم. مسئلهای که وجود دارد ما آنقدر زمین نداریم. شهرها به سمت عمودیسازی رفتهاند. ما باید اصولِ معماری ایرانی را احصا کنیم تا بتوانیم آنها را ضابطهمند کرده و عملیاتی کنیم.
در ادامه نشست گروهی از حاضران نیز به ابراز دیدگاهها و نظرات خود در رابطه با موضوع بحث کردند و پس از آن به بازدید از بافت تاریخی گرگان پرداختند.
ثبت دیدگاه